-
[ بدون عنوان ]
1383/12/03 12:13
به یاد نگارنده ع ش ق لالا لالا نخواب سودی نداره همون بهتر که بشماری ستاره همون بهتر که چشمات وا بمونه که ماه غصه اش نشه تنها بیداره لالا لالا نخواب زندونه دنیا سر ناسازگاری داره با ما بشین بازم دعا کن واسه اون که ما رو اینجا گذاشت تنهای تنها ! لالا لالا نخواب تنها می مونم لالا لالا نخواب تنهایی زرده اگه طولانی شه مثل...
-
[ بدون عنوان ]
1383/11/13 21:02
به یاد نگارنده ع ش ق کجای این جنگل شب پنهون می شی خورشیدکم ! پشت کدوم سد سکوت پر می کشی چکاوکم ! من که منم برای تو ، لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو . دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو ! گریه نمی کنم نرو ، آه نمی کشم بشین حرف نمی زنم بمون ، بغض نمی کنم ببین . یه سلام آروم به...
-
[ بدون عنوان ]
1383/11/11 21:13
به یاد نگارنده ع ش ق آنچه در من نهفته دریایی ست کی توان نهفتنم باشد ! با تو زین سهمگین توفان کاش یارای گفتنم باشد ! * دارم با دستای خودم آینده مو تباه می کنم و هیچ قدرتی ندارم که نذارم این کار اینجام نشه . خیلی خسته ام و دلسرد . از همه چیز حتی خدا . بابا می خواد نذاره من اینکار و با خودم بکنم . بابا خیلی تلاش می کنه...
-
[ بدون عنوان ]
1383/11/06 00:31
به یاد نگارنده ع ش ق * من امشب، هفت شهر آرزوهایم چراغان است ! *
-
[ بدون عنوان ]
1383/11/04 23:31
به یاد نگارنده ع ش ق قرار بود آبی آبی باشد و مقدار زیادی پر طمطراق تر از همیشه ، سوت و کور و خاکستری ولی نه ! گفته بودند بهار عشق که بیاید همه جا را سبزی خنده فرا می گیرد و برق طلایی طلوعش ، چشم ها را به هیوایی قلیان کننده ، خیره می کند . گفته بودند روزها در پناه خیال زندگی خوش می شود ، خوش ! قرار نبود التماس دست های...
-
[ بدون عنوان ]
1383/11/02 22:16
به یاد نگارنده ع ش ق باز آمد ، نگاهش نکردم ، رفت . ساکت و ساده . به سادگی قاصدکی که در برابرم مسکوت ماند ! نه گفتم بمان . نه گفتم برو . هیچ ! نگاهش نکردم ! گناه کردم ، بزرگترین گناه . اما دلم نلرزید ، نترسید و او رفت برای همیشه های دور از من . و ناقوس " کفش هایم کو " ی او ، هر لحظه در برابر چشمانم نواخته می شود . "...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/30 01:23
به یاد نگارنده ع ش ق سلام بهونه ی همه ی تنهایی های من .. شب توی خوابه ، آیینه خاموش خاموش و بی انتها ، بی هیاهو بی تماشا ، تاریک و بی هم صدا ، من تب تند حضورم منو دریاب مثل تلاطم موجم روی دریا .. .. بازم یه روز دیگه داره تموم میشه ، مثل همه ی روزای سکوت و کور بی تو بودن . شب که میشه تازه یادم میفته باید با خدا درد و...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/28 13:54
به یاد نگارنده ع ش ق آسیاب اگر به نوبت بگو پس نوبت ما کو ! سهم ما ، قسمت ما کو ! حرمت ِ خلوت ما کو !
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/25 14:02
به یاد نگارنده ع ش ق اوج خودم را گم کرده ام . می ترسم از لحظه ی بعد و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد . از پنجره غروب را به دیوار کودکی ام ، تماشا می کنم و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام . " شاسوسا " تو هستی ، دیر کردی ! از لالایی کودکی تا خیرگی این آفتاب ، انتظار تو را داشتم . در شب سبز شبکه ها صدایت زدم ،...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/24 01:13
به یاد نگارنده ع ش ق اشکهای بی تاب من ، دانه به دانه بر روی گونه هایم می غلتند و هیچ کس نیست که .. تو هم نیستی ، چون همیشه . و این منم که در تنهایی محض خود ، در پی ساحلی برای دریای اشکهایم می گردم . می دانی مدتهاست سراغی از اتاقک کوچک خیالیمان نگرفته ای ! خیلی وقت است نمی گویی شب را در انتظارم بمان تا .. دیگر نمی گویی...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/19 22:11
به یاد نگارنده ع ش ق باد می وزد . من سردم ، سرد ِ سرد . مادر می گوید سردت شده است دختر ، چیزی بپوش ! دوست ندارم چیزی بپوشم . دوست دارم لجباز باشم یا شاید لوس ، نمی دانم . صدای نگار در گوشم می پیچد " عزیز دل من " و ناخود آگاه چهره ی تو را مقابل چشمانم مجسم می کنم . خدای من ، چقدر دلتنگم و خسته ! حوصله هیچکس را ندارم ....
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/17 23:07
به یاد نگارنده ع ش ق تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو .. باد می رفت به سر وقت چنار من به سر وقت خدا می رفتم .. .. دوباره شب شده است ، شبی بی تو ، بی حضور تو ! آخر چرا نمی شود که بیایی ! چرا نمی شود که باشی تنها برای من ! دلتنگ شده ام و بی حوصله . نمی خواهم هیچ کسی باشد جز تو . می خواهم هیچ کس نباشد و تو باشی...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/16 23:27
به یاد نگارنده ع ش ق کوچک اتاقیست اما هنوز هم حضورت را کم دارد . جای خالیت آنقدر بزرگ است که هیچ کوچک زاده ای پُرش نمی کند ، باور کن ! * بیچاره قلم من ، چند روزیست گنگ شده است ( : دی ! ) . ** خداوندا ، صبر می خوام و مقدار زیادی تحمل . باید ببخشم تا بخشاییَم . باید آنقدر بزرگ باشم که بزرگ بیاندیشم . کمکم کن . کمکم کن...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/16 22:17
به یاد نگارنده ع ش ق * اجازه هست با اشک هایت وضوی عشق بگیرم ! *
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/15 23:33
به یاد نگارنده ع ش ق گهگاهی، دل کوچک من، تنگ می شود .. شاید برای اولین احساس ، اولین خنده یا حتی اولین عشق .. شاید برای اولین دوستت دارم .. شاید برای بوسه ای که کوشید بر گونه ات بنشیند اما هرگز ننشست .. شاید برای آخرین بغض .. شاید برای فاصله ای که دوست داشت فاصله نباشد .. شاید برای قطره اشک وداع .. شاید برای واپسین...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/14 22:01
به یاد نگارنده ع ش ق اشکای یخیمو پاک کن درای قلبتو وا کن صدای قلبمو بشنو .. .. کاشکی توی لحظه ی آخر عشقو توی نگام می خوندی .. .. اگه یه روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت توی زندون رفاقت .. .. اگه یه شب برسم به حقایق می شم خدای عاشق میگم رازمو به ستاره ی دریای مغرب .. .. اشکای یخیمو پاک کن درای قلبتو...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/12 23:14
به یاد نگارنده ع ش ق وقتی هستی ، وقتی میایی که بمانی ، وقتی فقط و فقط برای من می خندی ، وقتی حس می کنم تنها برای خود ِ من هستی ، از اعماق قلبم احساس خوشبختی می کنم . حاضرم هزاران هزار بار تکرار کنم من بی وجود تو ، گلی سراسر پژمرده ی احساسم . من بی حضور تو ، کوثر بی آب زمینم . من بی تو ، نه ! .. بی تو ، نه هرگز ! دوستت...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/12 22:38
به یاد نگارنده ع ش ق دخترک زیبایم ! نگاه های کودکانه و معصومت ، شیرین ترین سمفونی طبیعت را رقم می زند . دلم برای خنده هایت پر می کشد . برای چشمان سیاهت که پلک زدنان وجودم را طلب می کرد . برای وقتی که در آغوشم میگرفتمت و پناهت میشدم . برای آن تن ظریف و پر تمنایت که بوی سیب های بهشتی میداد . برای دستان کوچکت که روی گونه...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/12 13:00
به یاد نگارنده ع ش ق یک بار خواب دیدن تو ، به تمام عمر میارزد پس نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست ، قبول ندارم ! گرچه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریاست ؛ تاب و توانش بیش از اینهاست دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد باشد دوست خواهم داشت بیشتر از دیروز باکی ندارم از هیچ کس و هرکس که تو را دارم ، عزیز ! * خداوندا دست...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/11 15:43
به یاد نگارنده ع ش ق هنوز هم گیجم و محو . نگاهم به نقطه ای دور دست شاید خیره است و نگران . سکوت کرده ام ، سکوت مطلق . حرفهایم در دل زندانی باشد بهتر است ، دیرینه رفیق ! لبخند می زنم ، خنده ام می گیرد ، می خندم . دیگر باور کرده ام حتی کلمه هایم را نیز پذیرا نیستی ! چون خودم ، چون احساسم و همانند خیلی چیزاهای دیگر ....
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/08 15:58
به یاد نگارنده ع ش ق به سراغ تو شبی می آیم با دو صد بوسه ی ناز ، با دو صد راز و نیاز . به سراغ تو شبی می آیم با دلی خسته ز درد ، مثل شبنم که نشیند بر ِ گل ، چو حبابی که نشیند بر آن ، مثل بارون روی گلبرگ درخت ، همچو دیدار تو با من در خواب ، به سراغ تو شبی می آیم . من دیدار تو باز می آیم با نسیمی آروم پر ِ از عطر بهار ....
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/05 19:47
به یاد نگارنده ع ش ق دستامون از هم اگه دور بمونه شب شیشه ای دیگه نمی شکنه از توی این شیشه ای ِ همیشگی ، خورشید مقوایی سر می زنه . به عزای دوری دستای ما ، کوچه ها ساکت و بی صدا می شن . بوی رخوت همه جا رو می گیره ، همه ی درها به غربت وا می شن . جاده هامون که به خورشید می رسن ، مثل تاریکی بی انتها می شن . * خدای مهربونم...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/03 15:20
به یاد نگارنده ع ش ق به محض اینکه درو بازم کردم داد زد " ســــلام " از بس خسته و حوصله بودم گفتم " وای دیگه تو اومدی ! زودی برو خونه تون که مامانم بیاد ، دعوات می کنه ( از مامان خیلی می ترسه ) " با یه لحن مظلوم جواب داد " آخه می خوام بیام توو . " از رفتارم خجالت کشیدم چون خستگی من نباید دلیلی برای تندیم نسبت به بچه ها...
-
[ بدون عنوان ]
1383/10/02 22:15
به یاد نگارنده ع ش ق * با یک شاخه گل می توان بهاری نبود و بهار را داشت . با یک باریکه ی نور می توان نورانی نبود و روشنی را داشت . با یک تک ستاره می توان آسمان نبود و بزرگی را داشت . با یک دل کوچک می توان اقیانوس نبود و دریا را داشت . با یک چهره سپید می توان زیبای خفته نبود و عشق را داشت . با یک نگاه ساده می توان...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/30 19:40
به یاد نگارنده ع ش ق سلام عزیز دل من .. شب یلدات مبارک ، عزیز همیشه حاضر . میدونم امشب هم مثل همیشه ، تو توی تک تک لحظات من حضور داری . بودنت رو میفهمم . وقتی میایی عطرت همه وجودمو پر میکنه و ناخود آگاه لبخند روی لب هام میاره . مثل آینه ای میمونی که تصویرشو هیچ وقت تنها نمیذاره . راستی عزیز میدونستی آینه بدون تصویر...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/29 15:47
به یاد نگارنده ع ش ق کوهو می ذارم روی دوشم ، رخت هر جنگو می پوشم موجو از دریا می گیرم ، شیره ی سنگو می دوشم میارم ماهو توی خونه ، می گیرم بادو نشونه همه ی خاک زمینو می شمرم دونه به دونه اگه چشمات بگن آره ، هیچ کدوم کاری نداره دنیا رو کولم می گیرم ، روزی صد دفه می میرم می کنم ستاره ها رو جلوی چشات می گیرم چشات حرمت...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/27 17:44
به یاد نگارنده ع ش ق ای کلید قفل شعر ! ای تو هم گریه من ! خوب دیروز و هنوز ، اگه حتی بین ما ، فاصله یک نفسه نفس منو بگیر . برای یکی شدن ، اگه مرگ من بسه نفس منو بگیر . الان احساس می کنم به اندازه تمامی کلمه هایی که برات نوشتم و نخوندم ، دلتنگ حضورتم . چقدر احساس خفقان می کنی زمانی که دوست داری کسی رو کنارت داشته باشی...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/25 07:47
به یاد نگارنده ع ش ق سپاسگزار امروزت باش و ببین که چگونه به طرز معجزه آسایی زندگی ات لبریز لذت و شادی می شود . قدر دان انسان های اطرافت باش و بنگر که چگونه انسانهای دور و برت به زندگی تو ارزش و اعتبار بیشتری هدیه می دهند . شکرگزار نعمتهای طلایی زندگیت باش و شاهد باش چقدر راحت اکثر این فرصت ها را شکار خواهی کرد ....
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/24 21:25
به یاد نگارنده ع ش ق آسمان چشم او آینه ی کیست او که چون آینه با من روبرو بود درد و نفرین ، درد و نفرین بر سفر باد سرنوشت این جدایی دست او بود گریه مکن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد عاقبت دلهای ما با غم هم آشنا کرد چهره اش آینه ی کیست آنکه با من روبرو بود درد و نفرین بر سفر این گناه از دست او بود ای شکسته خاطر من ،...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/18 03:18
به یاد نگارنده ع ش ق امروز مدتها از آن روزی که دوست داشتی جزیره ی من باشی ، گذشته است . امروز دیگر نه تو قصه امیر من می شوی و نه من برایت از سر شادمانی می خندم . امروزمان تلخ است و تشنه . تلخ از سردی ما و تشنه از بی محبتی های گاه بی گاهمان . امروز دیگر نه خدا می خندد و نه ملائک از سر دلتنگی های شبانه قطره اشکی را به...