به یاد نگارنده ع ش ق 

                   

دخترک زیبایم ! نگاه های کودکانه و معصومت ، شیرین ترین سمفونی طبیعت را رقم می زند . دلم برای خنده هایت پر می کشد . برای چشمان سیاهت که پلک زدنان وجودم را طلب می کرد . برای وقتی که در آغوشم میگرفتمت و پناهت میشدم . برای آن تن ظریف و پر تمنایت که بوی سیب های بهشتی میداد . برای دستان کوچکت که روی گونه هایم حلقه می شد و من با عشق می بوسیدمشان . خدای من ! نگاه هایت چه معصوم بود و خواستنی . دلم برای ناز
نگاهت تنگ شده است . برای سرخی گونه هایت که مالکی جز من نداشت . برای شمع گریه هایت که نوازش من فوتشان می کرد . برای مظلومیتت ، برای تنهاییت ، برای وجود ظریف و بی گناهت دل تنگم عزیز . یاس کوچک و سپید پرپرم ! تک ستاره ام ! نور شب هایم ! چه کسی
خنده های ملوست را از من دزدید . گریه های جگرسوزت را کدامین جادوگر سیاه و زشتی از من گرفت . چه کسی یگانه پاره ی تن مرا از من جدا کرد . شیرینت زبانزد آسمان بود و زمین . مثل عسل ، عسلک بی گناه من ، عسل من ، عسلم . موهای مشکی تافته ات را کدامین باد وحشی به تاراج برد . دلم می خواست آغوشم را برایت باز می کردم و برایت از روزهای خوش فردا می گفتم . برایت زمزمه می کردم قصه شب های پر ستاره ات را ، عسل بانویم . دوست داشتم در آغوشم می بوییدمت . می بوسیدمت و اشک ریزان خدای را بر داشتن تو ، سجده می کردم . بلور تنهاییت را می شکستم و عشق را هدیه لحظه هایت می کردم . به سینه ام می فشردمت و غرق بوسه ات می کردم . نازنین عسلم ! دست نامهربان کدام لولوی شبانه ی پشت در ،‌ مهربانیم را از تو پنهان کرد . چه کسی خواست من ،‌ بی تو ، یک چشمم خون و یک چشمم اشک باشد . شاه بانوی کوچکم ظلمت و تاریکی بسر آمد . دستان ظریف و بی پناهت را به من بده . آمده ام کنارت بمانم و از عشقو نورو فرداهای آفتابی بگویم . عسلکم ،‌ دوران سختی به سر آمد و ما باز هم در آغوش قصه ها به نزدیک هم رسیدیم . بگذار ببویم . بگذار ببوسمت . نوازشت کنم و با اشک بخندم . دیگر نمی گذارم گردبادی حتی سهمگین هم ، از هم بگیردمان . عسل نازم ، عسل نازم ، ‌عسل ناز . گسیوان بلندت را ستایش می کنم و به حریر ابریشم فخر می فروشم . چشمانت را می پرستم و به آفتاب بها نمی دهم . عزیز دردانه ی شیرینم ، آسمان و زمین را بهم گره می زنم تا مرا به تو برسانم و تا ابد با تو باشم . بغلت کنم و از سر دلتنگی محکم بفشارمت . دیگر نمی گذارم زمحریر چشمان سیاه و پر تپشت ، پر از چشم انتظاری و اشک گردد . بخند زیبای خفته ی من تا مست خنده های کودکانه ات شوم
. بخند عسلک شیرینم ،‌ بخند ..

عسل بانو ،
هنوزم پیش مایی اگر چه ؛
دست تو توی دست من نیست
هنوزم با توام تا آخرین شعر
نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست
حالا هر جا که هستی باورم کن
بدون با یاد تو تنهاترینم هنوزم زیر رگبار ترانه ،
کنار خاطرات تو می شینم .
عسل بانو ، عسل گیسو ، عسل چشم
منو یاد خودم بنداز دوباره
بذار از ابر سنگین گناهم باز بارون دلتنگی بباره .
تو رفتی بی من اما من دوباره
دارم از تو برای می خوونم
سکوت لحظه های تلخو بشکن
نذار اینجا تک و تنها بمونم .

نظرات 2 + ارسال نظر

لطفا تبلیغ ما را در وبلاگها و سایتهای خودتان بکنید برای اولین بار در تاریخ: رای گیری تمامی وبلاگ نویسان، خبرنگاران و حتی چت بازان در یکی از وبلاگهای فارسی سلام به شما وبلاگ نویس عزیز و گرامی. لطفا یک سری به وبلاگ من بزنید و شما میتونید برای اولین بار به بهترین های سال ۸۳ رای دهید . شما می توانید بهترین فوتبالیستها و تیم و ورزشکاران و وبلاگها و بهترین وبلاگ نویسان و بهترین سایت های سال ۱۳۸۳ را انتخاب کنید و به آنها رای بدهید و اگر هم سوالی دارید برای من ایمیل کنید یا در صفحه نظرات وبلاگ از خودم هم می توانید سوال کنید خیلی ممنون

مهربون غمگینم .چقدر لحظه های دردناکی رو روی صفحه سیاه روزگار به تماشا نشستی .چه شکستن بی صدایی رو تجربه کردی .من درد مشترکم مرا ای بی همزبان با گلوی تشنه ات فریاد کن .برات ارزو میکنم که به دردونه عزیزت برسی و هرگز هیچ دیواری بین شما فاصله نندازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد