عشقم به تو
خارج از تحمل خداست
بگو چه ‌کنم؟
آقای من!
حسرت دست‌هات مانده
به چشم‌هام
به خواب‌هام
در حسرت دست‌هات پرپر می‌زنم.
چقدر برات قصه بگویم
چقدر ببوسمت ،
نوازشت کنم
موهات را نفس بکشم
تا خوابت ببرد؟
چقدر نگاهت کنم
نگاهت کنم تا خوابم ببرد ؟

" عباس معروفی "

* حالم خوب است . پاییز در راه است ، دوباره برگ های زرد لور ، دوباره من ، دوباره تو .. دوباره زندگی . نقطه را تابستان گذاشتم ته خط و حالا ، دوباره هُدا سر خط . آروزهام را چیده ام ، خواب هام را نیز هم . دارم جوانه می زنم ، برات ،‌ از نو . تا بهار ، وقتی نیست . بهار که آمد ، سبز می شوم ، گُر می گیرم وُ دوباره من ، دوباره تو .. دوباره زندگی .

" ! .. Are You Ready To Move "

godess1.jpg

شاید بهترین کار ،
در لحظاتی که می دانی باید نباشی (!)
سکوت باشد وُ سکوت وُ سکوت .
گمان مکن ،
اگر غرور و اشک های چندین و چند ساله ام را
به بهای یک شانه بالا انداختن تو ،
لای خودخواهیت لِه کردم
دلتنگی های ساده ی احمقانه ی گذشته بود
که راه بر تو می گشود وُ
من ،
می ماندم وُ تو وُ یک دنیا عشق دروغین .
بگذار این بار ،
راحت و بی هیچ رو در وایسی ،
ــ توی خانه ی خودم ــ
چشمم را بر همه چیز ببندم وُ
اعتراف کنم ،
" خلایق را هر چه لایق "
و حالا از ته دل خوشحالم که
سادگی و عشقم را
پای انسان ترسو ، بی عاطفه و خودخواهی ــ به نام تو ــ
حرام نکردم اما
یک چیز را بگویم بدانی
ــ سوگلی خانواده ــ
اگر آینه ی تمام عیارت می شدم ــ آن سال ها ــ 
لحظه ای هم بر رفتن درنگ نمی کردی
پس
حتی اگر از دید ِ تو ، هیچ نداشتم
از دید ِ نه تنها من که انصاف ، 
  آنقدر عشق و صبر داشتم که
به بهای شکستم این همه سال تحملت کردم .

* عکس از وبلاگ  من و ام اس
* محبت هاتان را به دیده ی منت پذیرایم ،‌ بهاری و مهربان باشید ، همیشه .