یک نفس یَه بند جُنُم ، آتِشُم که با تو بُنُم
ای تمام فصل خوبی ، بوی تو نام وُ نِشُنُم
هلهَلوکِن بی تو خُنَم ، بی تو دنبال بَهُنَم
توی خیالُم رو به رومی ، ذَرَه ذَرَه دُنَه دُنَه
یاد اُن شهر نگاهت ، چلچراغُنُ روی ماهت
یاد اُن وعده ی شیرین که مَنِشتَه سر راهت
قامتِت کوه گِنُوِن ، دست و پاهُنم وا خُووِن
کی اَتی که دل گِنوغِن ، بی تو روزُنُم وا شُوِن

پ.ن : روشینا .. !  

msroot

کاش ؛
همیشه کسی بود
که
می شد صداش کرد ..
دریا !

۱۸/۸/۸۴


پ.ن : آشتی ؟!

من خواب دیده ام
کسی می آید وُ
پلک چشمم هی می پرد وُ
کفشهایم هی جفت می شوند وُ
کور شوم ،‌ اگر دروغ بگویم .
کسی که مثل هیچکس نیست وُ
اسمش آنچنان که مادر
در اول نماز و در آخر نماز صداش می کند
قاضی القضات و حاجت الحاجات است
آخ ....
چقدر روشنی خوبست وُ
من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم می آید .
چرا من این همه کوچک هستم که
در خیابانها گم می شوم ..
چرا پدر این همه کوچک نیست وُ
در خیابان ها گم نمی شود .
کسی می آید .
کسی که در دلش با ماست ،
در نفسش با ماست ،
در صدایش با ماست .

* لحظه های پخش شدن دعای زیبای ربنا ، سر سفره های افطار ، یادمون نره واسه هر کسی که محتاج دعاهای کم و کوچیک من و شماست ، دست به دعا برداریم و از خدا بخوایم همه ی کسایی که به هر دلیلی به درگاه پاک و مقدسش عارض می شن رو دریابه ــ آمین ــ .