-
صبح طلایی
1382/07/30 16:42
به یاد نگارنده ع ش ق انگار بازم صبح شده ، یه طلوع تازه و دوباره ، یه شروع ، یه آغاز ..دوباره خورشید خانوم شیطون و بلا ، لبخند زنون میاد پشت پنجره ، یه سرک کوچولو می کشه و میگه : " سلام تنبل خانوم باز که تو خوابیدی !! پاشو خانومی ظهر شدها " منم خمیازه کشون میگم : " سلام ... ناقلا بازم که مثل همیشه سروقت اومدی سراغ من...
-
" دلم من واسه تـــــــــــــــو تنگ شده ..."
1382/07/27 17:35
به یاد نگارنده ع ش ق بازم هوای تو به سرم زده و دل غرغروم داره بهونه بودنتو می گیره ... دوباره میشم همون گلروی تنهای تو و ساعتها به یاد تو با آواز غمگین مرغ عشق پنجره روبرو گریه میکنم ... خاطره هامون سرزده و بی خبر اومدن مهمون خیالم شدن ... ببینم تو هم پذیرای خاطراتمون هستی یا نه ؟! نمیدونم با هجوم این همه خاطره بدون...
-
خواستم به دعوت مرگ لبیک بگویم اما ...
1382/07/26 22:03
به یاد نگارنده ع ش ق من یقین دارم که برگ کاین چنین خود را رها کرده ست در آغوش باد فارغ است از یاد مرگ ! امروز مرگ را بی هراس و با آغوشی باز پذیرفتم ... امروز خارج شدن روح از قفس تن را دلیرانه حس کردم ... براستی چقدر شجاع و نترس شده بودم ... امروز لبهایم در اوج فریاد خاموشی گزیده بودند ... مرگ را برای چند لحظه حس کردم...
-
غروب
1382/07/26 14:23
به یاد نگارنده ع ش ق سلام دیروز وقت غروب رفتم پشت بوم ...غروب خیلی زیبا اما دردناک بود ...نمی دونی که خورشید چه مظلومانه با آسمون خداحافظی میکرد مثل من و تو ... خورشید وقت رفتن بغضشو توی دلش کشت تا آسمون دلش نگیره مثل من ... اشکاشو پشت یه لبخند پنهون کرد مثل من ... آسمون خواست با گفتن برو به خورشید محبت بکنه مثل تو...
-
ماه مهربون و گلک همیشه تنها
1382/07/25 16:13
به یاد نگارنده ع ش ق امشب دل گلک گرفته ... می خواد شکایت ستارشو به ماه بکنه آخه ماه تنها همدم شبای تاریک اونه ... می خواد به ماه بگه که دلش از دست ستارش گرفته ... گلک از ستاره دلگیره ... با همین واژههای ساده و معمولی با خدا سخن می گویم هر شب حرفهایم اگر چه تکراریست تا زمانی که با خدا هستم اسم هر گفت وگوی ساده دعاست...
-
اشک ...
1382/07/25 11:21
به یاد نگارنده ع ش ق سلام زان یار دلنوازم شکریست با شکایت یه عالمه حرف داره روی دلم سنگینی میکنه اما انگار این اشک نمی خواد بذاره فکرم واسه نوشتن متمرکز بشه ... می نویسم،می نویسم از تو تا تن کاغذ من جان دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه ،این گریه اگر بگذارد گریه، این گریه اگر بگذارد! ببینم قاصدک هنوزم خدا اینجاست...
-
یه خورده قاطی پاتی!!!!
1382/07/24 22:20
به یاد نگارنده ع ش ق یه روز دیگه هم گذشت ... پس چرا نیومدی ؟! دل گلای اقاقی باغچه بودن واست تنگ شده مگه نمیخوای بیای ؟! من وسط کوچه غربت و تنهایی محکم و استوار وایسادم ... اما تو نیستی ... ولی تو به من قول داده بودی برام سیب بیاری سیب سرخ حوا ، یادته ؟؟ اما رفتی با دل من ... و من توی این کوچه های سرد و تاریک منتظر...
-
نکن امروز را فردا ... بیا با ما
1382/07/23 13:59
به یاد نگارنده ع ش ق امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست در مــــن نفســی نیسـت ... نکن امروز را فردا... بیا با ما ... بیا با ما تا آینه رفتم که بگیرم خبر از تو دیدم که در آن آینه جز تو کسی نیست من در پی خویشم، به تو می خورم در تــو گـــم شــده ام مــن مکن امروز را فردا ... دلم افتاده...
-
دخترکی با آروزهای آبی
1382/07/23 12:37
به یاد نگارنده ع ش ق در زیر آوار فرو ریخته روزگار دخترکی در جستجوی پنجره کاغذی نور بود در دل سیاهی براق شب در جستجوی مهربانی خورشید بود دوست داشت در این هیاهوی غریب بی پروا سقف مهربانی سایه سار خانه کوچک همدلیهایش بود به یاد آورد روزی در غروب پاییزی عاطفه غنچه لبخند، مهمان باغچه خسته لبانش بود با خود اندیشید ... ای...
-
یه عاشقانه ناب و باحال ...
1382/07/22 16:40
به یاد نگارنده ع ش ق در دفترچه خاطرات قلبم روی اولین صفحه آن نام زیبای تو را حک کردم .نمی دانم در کدامین شب عشقت در باغچه قلبم جوانه زد. نمی دانم در کدامین شب ستاره عشقت در قلبم شروع به درخشیدن کرد . نمی دانم چندین بار چشمان تصاویر زیبایت را در ذهنم منعکس ساختند اما ایمان دارم که از ته دل دوستت میدارم اگر سه قطره خون...
-
تقدیم به تو ...
1382/07/22 15:31
به یاد نگارنده ع ش ق گرمای عشق تو تنها پناهگاه در زمستان تنهایی بود. عشقی که آغازش تو بودی و پایانش تو ... من با تمام وجودم دوستت دارم. از اولین روزی که در مسیر رسیدن به تو قدم نهادم، ذره ای سستی به خود راه ندادم . هر روز مصمم تر از روز قبل گام برداشتم و اینک از تو یاری می خواهم ... بخاطر لحظه هایی که با هم داشتیم (...
-
سوگند نامه ...
1382/07/21 13:00
به یاد نگارنده ع ش ق و قسم به آسمانی بهشت در آن اسکان گزیده ... به ابری که از نامردی زمانه معصومانه می گرید ... به رنگین کمانی که رنگی از زندگیست ... به زمینی که مهد آرامش آدمیست .... به درختی که زنده است و روح دارد ... به شقایقی که عشق را دلش حک کرده ... به قناری که غمگین بر شاخه نوا سر میدهد ... به پروانه ای که...
-
میلاد نور مبارک
1382/07/20 15:12
به یاد نگارنده ع ش ق دوستای خوب و مهربونم سلام اول از همه عید همتون مبارک باشه مخصوصا عید مهربون خودم که خیلی دلم واسش تنگ شده... مهربون من عیدت مبارک اومدم امروز یه عیدی بدم بهت.. یه نوشته دیگه که امیدارم خوشت بیاد.مراقب خودت باش و بدون که من همیشه به یادتم و واست دعا میکنم تازه مهمتر از همه اینکه خیـــلی دوســـــتت...
-
هدیه + یه شعر محلی
1382/07/18 15:00
به یاد نگارنده ع ش ق خواستم هدیه ای گرانبها برای تو عزیزترین عزیزم بگیرم ...همه شهر را گشتم... دختر گلفروش را دیدم گفت: - اگر تمام گلهای روی زمین را بچینی و زیر پای او بریزی بازهم هدیه ای ناقابل خواهد بود برای او... به پارچه فروشی رفتم گفت: - اگر بال و پر فرشتگان را بچینی و با آن پارچه ای نرم تر از نسیم و لطیف تر از...
-
به تو نامه می نویسم....
1382/07/17 20:31
به یاد نگارنده ع ش ق هوای گریه دارم توی این شب بی پناه دنبال تـــــو می گردم، دنبال یک تکیه گاه دنبال اون دلی که تنهاییمو می شناسه دستای عاشق من لبریز التماسه هزارو یک شب من پر از صدای تـــــــو بود گریه هر شب من فقط برای تـــــــــو بود عزیزترین هدیه خدا سلام خیلی وقت بود که باهات دردو دل نکرده بودم.......حرفامو توی...
-
کمک کن........
1382/07/17 00:17
به یاد نگارنده ع ش ق (تقدیم به او که نفسهایم به عشق او می آید و می رود...) برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم برای کوچ شب هنگام وحشت کمک کن با تن هم پل بسازیم کمک کن سایبونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرهم بسازیم بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره شب تو با من...
-
پس خدای مهربون کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟
1382/07/16 14:21
به یاد نگارنده ع ش ق چقدر آرزو دارم همه حرفهامو بفهمن مخصوصا تـــــو........... چقدر دوست دارم که همه نگاه خیسمو در ک کنن مخصوصا تـــــو ......... چقدر دلم می خواد یکی پیدا بشه و بهم بگه: چقدر لبخندهایت بی روحه مخصوصا تـــو......................امــــا...... من مهربونمو میخوام با همون غرورو لجبازیاش،با همون چهره آروم...
-
عشـــق
1382/07/15 16:48
به یاد نگارنده ع ش ق زمانیکه دستهای زندگی روی شانه هایت سنگینی می کند وهنگامیکه شب بی ترانه می شود هنگام عشق واعتماد با عشق و اعتماد همه چیز رنگین میشود و قلموی ترانه تاریکی را محو میکنند ، چه ساده و بی ریاست حضور باران عشق در شوره زار تنهاییها.....عشق همانند کیکهای محبت است که سهم هرکس برشی از آن است که قلب او بزرگی...
-
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه...
1382/07/14 14:44
به یاد نگارنده ع ش ق آهای مهتاب من کجایی؟؟ چرا من پیدات نمیکنم... میخوام بیام کنارت بشینم و سرمو روی شونه هات بذارم و باهات حرف بزنم......از غمام و دلتنگیام بگم....میخوام بگم دلتنگ همه لحظه های با هم بودنمون هستم..... می خوام بگم که ...... تویی که عشقمو از نگاه من می خونی.... تویی که تو طپش ترانه هام مهمونی... تویی که...
-
من در سایه بودنها تنها ماندم؟!
1382/07/13 19:28
به یاد نگارنده ع ش ق دلم گرفته است... به ایوان میروم وانگشتانم را ... بر پوست کشیده شب میکشم... چراغ های رابطه تاریکند؛تاریکند... کسی مرا به افتاب معرفی نخواهد کرد... کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد... کسی می دونه چرا ستاره واسه پنجره گلک اینا زود به زود دلتنگ نمیشه؟؟ تو میدونی؟؟ ......ما زیاران چشم یاری...
-
رویای ناب
1382/07/12 21:25
به یاد نگارنده ع ش ق پنجره احساسم رو باز میکنم و به مهتاب طلایی آسمان خیالم چشم می دوزم. ستاره آرزوهایم چقدر باشکوه و رویاییند و چه آتشین رنگ است افق پهناور افکارم.........دریای احساسم آرام و مهربان است...انگار امشب طغیانی در کار نیست، میدانی چرا؟؟؟ چون در ساحلش من و تو همگام و همراه پیش میرویم..........من غرق تماشای...
-
بدون شرح!!!
1382/07/12 13:44
به یاد نگارنده ع ش ق مهربان من ! میخواهم بدانی که به اندازه همه مهربانی ها ، تمامی لبخند ها ، کل امیدها و حتی غصه هایی که در سایه خوشی رنگ محبت به خود گرفته است دوستت دارم...........دوست دارم بفهمی که به تعداد شمارش ضربان قلب احساسم تو را می پرستم......می خواهم باور کنی که به اندازه تمامی اشکاهای چشمان خسته ام که در...
-
چند خطی از دفتر دل
1382/07/11 15:44
به یاد نگارنده ع ش ق دوباره دلم هوای تورو کرده. هرچی سعی میکنم کمتر دلتنگی کنم برعکس میشه بازم اشکام داره سراغ شونه هاتو میگیره....دوباره چشمام در جستجوی چشای مهربون توان انگار هنوزم نمی خوان دوری تو باور کنن گرچه خود منم هنوز باورم نشده که رفتی. تو همیشه باهامی هر لحظه، هر جا و هر ساعت.. توی فکرم..توی ذهنم و مهمتر از...
-
من خیلی چیزها را می فهمم اما........
1382/07/10 18:21
به یاد نگارنده ع ش ق دلتنگی قرین زندگیم شده.... من با اشک عجین شده ام......من تنها بودن را لمس میکنم....من همه چیز را درک میکنم..... من لحظات را می فهم..... من میدانم که چرا مهربانی گم شد؟؟؟ چرا آفتاب رفت؟؟؟من راز شقایق را با گوش دل می شنوم .
-
زندگی و عشق
1382/07/10 10:58
به یاد نگارنده ع ش ق سلام به عشق ، محبت و آفتاب سلام به دریا ، پاکی و زلالی سلام به کوه ،استواری و امنیت و سلام به تو ، تویی که زندگی بدون بودنت، بدون فکر کردن به تو برام پوچه. امروز هم یه روز دیگه از روزای خداست. بعضیا میگن روزای خدا پر از قشنگیه . بعضیای دیگه هم میگن لحظه های زندگی پر از التهاب و هیجانه . اما من...
-
خیال تو
1382/07/09 18:55
به یاد نگارنده ع ش ق خبر داری که از غم آتش افروختم؟! در آن آتش سراپای خودم را سوختم؟؟ خریداران فراوانند و پر سرمایه،اما من......... اما من،خیالت را به چیزی جزء دلـــــــــــم نفـــروختـــم گلروی تــــــو
-
گلک و ستاره
1382/07/08 23:03
به یاد نگارنده ع ش ق سلام به خودم، سلام به همه و هیچکس و سلام به ........... امروز میخوام واسه خودم، واسه دل تنهای خودم یه قصه بگم.از اون قصه ها که مامان جونم شبا وقت خواب برام تعریف میکرد...دلم واسه بچگیام یه ریزه شده...برای شبایی که بخاطر مدرسه ام مجبور بودم خونه مامان جون اینا بمونم و تا صبح حتی پلک هم نمیزدم....چه...
-
شکایت یا همون گله درست و حسابی به قول تو
1382/07/07 21:51
به یاد نگارنده ع ش ق من گله تورو به ماه کردم....من از تو به دریا شکایت کردم.....من از تو حتی به خدا هم شاکی شدم.... این بود جواب نامه های بی جواب من!!!!!!! آخه اینم رسمشه با انصاف!!!! مگه قرار نبود این دفعه دیگه نامه هام مهر بی جوابی به پیشونیشون نخوره؟؟!! مگه قرار نبود که ................. پس چی شد؟؟؟ رفتی پیش همون...
-
عاشق واقعی
1382/07/06 18:35
به یاد نگارنده ع ش ق خدا بهم گفت : عشق با یه نگاه آشنا، یه لبخند مهربون و یه احساس پاک و خالی از دورنگی شروع میشه. اگه برای یه لحظه قلبت به خاطر یه زیبایی خاص به تپش در اومد بدون که بی برو برگرد عاشق شدی!!!!! به خدا گفتم : خدا جونم یعنی عشق به همین راحتی و آسونیه؟؟!!! خدا با یه لبخند خیلی خوشگل گفت : آره گلرو جان از...
-
اگه بلدی جواب سوالمو بده
1382/07/05 21:32
به یاد نگارنده ع ش ق گفت اگه دلتنگ و غمگین شدی به دریا و ماه نگاه کن. چشماتو ببند و برای یه لحظه منو مجسم کن و بعد با هردوشون پاک و صادقانه دردو دل کن. اون موقع است که اونا با دستای مهربونشون اشکاتو پاک میکنن و توی دلتنگات شریک میشن..بعد از چند مدت دلت از نور ماه روشن و از بزرگی دریا با عظمت میشه.... اون لحظه است که...