به یاد نگارنده ع ش ق
دلم گرفته است... به ایوان میروم وانگشتانم را ...
بر پوست کشیده شب میکشم...
چراغ های رابطه تاریکند؛تاریکند...
کسی مرا به افتاب معرفی نخواهد کرد...
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد...
کسی می دونه چرا ستاره واسه پنجره گلک اینا زود به زود دلتنگ نمیشه؟؟ تو میدونی؟؟
......ما زیاران چشم یاری داشتیم......
........................................... من تنــــها ماندم بی ستاره
به یاد نگارنده ع ش ق
دوست خوبم سلام . اندکی صبر سحر نزدیک است
شاد باشی
تنهائی عاقبت هر عاشق صادقییه... عشق صدای فاصلههاست...