به یاد نگارنده ع ش ق
آهای مهتاب من کجایی؟؟ چرا من پیدات نمیکنم... میخوام بیام کنارت بشینم و سرمو روی
شونه هات بذارم و باهات حرف بزنم......از غمام و دلتنگیام بگم....میخوام بگم دلتنگ همه
لحظه های با هم بودنمون هستم..... می خوام بگم که ......
تویی که عشقمو از نگاه من می خونی....
تویی که تو طپش ترانه هام مهمونی...
تویی که همنفس همیشه آوازی......طاقت شنیدن غمهامو داری؟؟ اشکهام رو شونت سنگینی نمیکنه؟؟ میدونم که به حرفام
گوش میدی.... میدونم که طاقت شنیدن غم هامو داری... میدونم که میتونم رو شونه هات اشک بریزم..... میدونم...
فقط بهم بگو کجایی؟؟ بهم بگو سرزمین مهتاب من کجاست؟؟ خسته شدم بس که همه
جا رو دنبالت گشتم........ خدایا... خدای بزرگ... اونجایی؟؟ بازم میخوام در خونتو بزنم و
ازت کمک بخوام... کمکم میکنی؟؟
امروز که محتاج توام جای تو خالیست.....
فردا که بیایی دیگر نفســــــی نیســـــت.....
دلتنگترین گلروی دنیا
سلام عزیزم
مزسی که یهم سر زذی
امیدوارم har che zood tar tamoom she
به یاد نگارنده ع ش ق
شاید مهتاب هم به شانه های کسی پناه برده در این دنیا ی پر غم :(
سلام گلروی عزیزم.فقط میخوام اینو بگم که وبلاگت فوق العادست.هم ترانه هاش و هم فضاش.امیدوارم اون که میخوای تموم شه هر چی زودتر تموم شه.غصه دار دلتنگیات عارفه
به نام خالق زیبایی
از اینکه به غمکده من سر زدی ممنونم ..
نکنه من رو نمی شناسی...خوب این رو بخون تا ارزش عشق رو بهتر درک کنی.ادامه هم داره که توی وبلاگم خواهم نوشت..
((«چنین گفت الهه عاشقی : عشق یک لحظه می آید و یک عمر با تو میماند حتی لحظه مرگ هم عاشق خواهی مرد »
هیچ کس نفهمید چه رازی در سخن او نهفته جز یک نفر: «پروانه»....و خود را به شمع سپرد.......
شمع او را سوزاند وپروانه عاشقانه جان سپرد))
بهم سر بزن