شکایت یا همون گله درست و حسابی به قول تو

به یاد نگارنده ع ش ق
من گله تورو به ماه کردم....من از تو به دریا شکایت کردم.....من از تو حتی به خدا
هم شاکی شدم....
این بود جواب نامه های بی جواب من!!!!!!! آخه اینم رسمشه با انصاف!!!! مگه قرار نبود این دفعه دیگه نامه هام مهر بی جوابی به پیشونیشون نخوره؟؟!! مگه قرار نبود که ................. پس چی شد؟؟؟ رفتی پیش همون آدمای به قول خودت کم احساس و .................... نمیدونم چی بگم!!!!
آخه تو میدونی من به خاطر جواب همین نامه ها چقدر منتظرم!!!! نمی دونی دیگه 
اگه که میدونستی حتما نامه هام جواب پیدا میکردن یا شایدم میدونی و .........
آخه چرا؟؟ برای چی؟؟؟ که من فراموشت کنم؟؟؟ که من تورو یادم بره؟؟؟ که من
از راهی که انتخاب کردم برگردم؟؟؟که این راه به نفعمه؟؟؟؟ آخه من چی بگم به تو؟؟؟؟؟؟
دلم نمیاد دعوات کنم اما آخه مهربون این راهش نیست...رسمش نیست...
آخه من چی بگم به تو؟؟؟ چی بگم ؟؟؟ چی بگم؟؟؟ سکوت کنم یا داد بزنم؟؟؟
تو که نه سکوتمو شنیدی،نه داد زدنمو..... فقط گفتی این راه سخته. مشکلات داره.سختی می بینی...... تو میتونی به یه نفر.......(بقیه حرفمو میدونی که چی میخوام بگم) اما منم بهت جواب دادم که من تا آخرش هستم پس چرا نمیخوای
باهات باشم؟؟؟ چرا میخواهی تنهایی این همه مشکلاتو تحمل کنی پس من چی؟؟ من که حاضرم همه زندگیمو با تو تقسیم کنم از سختیاشم هیچ ترسی ندارم. من که گفتم فقط ازت محبت میخوام، من که گفتم نه پول میخوام نه ماشین نه خونه.
من که همه لحظه هامو باهات ساختم و می سازم، من که با عکسامون زندگی
کردم و میکنم من که به همه چیزش راضیم پس چرا تو ......؟؟؟؟؟فقط بگو چـــــــــرا؟؟؟؟؟؟ 
اگه چشمات منو میخواست توی نگاه تو میمردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم
نظرات 4 + ارسال نظر

سلام. من اولین باره که دارم تو وبلاگت نظر می زارم. خیلی از نوشته هات خوشم اومد . راستی مطلب قبلی واقعا محشر بود! می دونی منم تو وبلاگم از اینجور چیزا زیاد می نوشتم . یعنی زیاد با خدا حرف می زدمو باهاش خلاصه خیلی صمیمی بودم ولی نمی دونم یه دفعه چی شد که باهاش قهر کردم و زدم وبلاگم رو پاک کردم . هر چند دوباره وبلاگم رو ساختم ولی خوب همچنان با خدا قهرم. امیدوارم که تو هیچوقت با خدای خودت مشکل پیدا نکنی و همیشه با هم دوست بمونین. قربونت . لزومی نداره که حتما جواب کامنتم رو بدی چون فعلا سرور پرشین بلاگ خرابه!!!!!!!!!!!

نوید شکوفا 1382/07/07 ساعت 11:09 ب.ظ

راستی یادم رفت بگم. اول شدم!!!!!!!!!!

احسان 1382/07/08 ساعت 03:39 ب.ظ http://ehsanica.blogsky.com

سلام...
می دونی گلرو...همیشه اون چیزی که می خوایم نمیشه...
اگه می شد...
شعر آخری هم که نوشتی در واقع نشون می ده که تو از اون انتظا راتی داری...شاید اگه بی چشمداشت عشق بورزی...
...
بگذریم...

سلام گلرو جون
قالب قشنگی رو انتخاب کردی
گلرو جون خوبی ؟
خوش به حالت که میتونی بنویسی .آخه من پسوردمو قبول نمیکنه
اینه که فعلا لوسی مینویسه توش
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد