چند خطی از دفتر دل

به یاد نگارنده ع ش ق 
دوباره دلم هوای تورو کرده. هرچی سعی میکنم کمتر دلتنگی کنم برعکس میشه
بازم اشکام داره سراغ شونه هاتو میگیره....دوباره چشمام در جستجوی چشای
مهربون توان انگار هنوزم نمی خوان دوری تو باور کنن گرچه خود منم هنوز باورم نشده که رفتی. تو همیشه باهامی هر لحظه، هر جا و هر ساعت.. توی فکرم..توی
ذهنم و مهمتر از همه توی قلبم...چون توی قلبم یه دونه خونه واست ساختم که
آجرش محبته ، سقفش صداقته و پنجره هاش نور مهربونی رو جذب میکنن. من با خاطره هامون و حرفامون زندگی میکنم ...
گلرو از دلت واسم تنگ شد دریا رو ببین.....گلرو نکنه گریه کنیا من دوست ندارم تو
گریه کنی یا حداقل اگه خواستی گریه کنی جلوی بقیه گریه نکن.....گلرو صدات
خیلی قشنگه می خوام صداتو تصاحب کنم......گلرو من صداقتو از تو یاد گرفتم...
گلرو از خوندن حرفات لذت می برم......گلرو پرواز رو بخاطر بسپار........گلرو من
نمی خوام اذیت شی....گلرو هر جا باشم دوستت دارم ......گلرو نمیدونم آخرش
چی میشه اما بدون که تو تونستی از راه دور منو به خودت علاقمند کنی........
گلروی من حسودیم میشه به کسی که میخواد جای منو توی قلبت بگیره آخه من خیلی زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم.......گلرو هیچ وقت فراموشت نکنم......گلرو 
با من میای؟؟.....گلرو خونوادت اجازه میدن با من بیایی؟؟؟.......گلرو از اینکه لحظه های قشنگیو واسم ساختی ممنونم......گلروی من........گلروی من........
خاطره... خاطره و بازم خاطره.........حرفای قشنگ تو که همشونو حفظ حفظم...
دیشب با خدا و آسمون خلوت کردم. به خدا گفتم که نذاره غربتو احساس کنی...
به خدا گفتم که شبایی که غصه داری خودش اشکاتو پاک کنه چون مهربونی رو
باید با مهربونی شست و پاک کرد...
دلم برات خیلی تنگ شده...خیلی بی تاب شدم
......کاش خـــــــدا واسه منم کاری میکرد...خدا که میدونه من از همه دنیا به جزء تو
هیچی ازش نمیخوام پس چرا حرفامو گوش نمی کنه ؟؟ چرا نمیخواد خط موازی سرنوشت من و تو رو متقاطع کنه؟؟؟ چرا نمی خواد باور کنه که من بی تو تنهام؟؟
راستی امروز جمعه است میگن خدا جمعه ها روی هیچکدوم از بنده هاشو زمین
نمیندازه پس منم برم در خونه اش شاید خدا دلش به رحم اومد من و تو رو به هم رسوند میدونم که خیلی مهربونه پس اونقدر التماسش میکنم تا راضی شه.
نظرات 3 + ارسال نظر
احمد 1382/07/11 ساعت 05:40 ب.ظ http://neghab.blogsky.com

به نام نامی عشق
سلام
سلامی به زلالی قلبت و به گرمی نوشته هات.
بسیار بسیار زیبا و با احساس بود.بهتون تبریک می گم.قدر خودتون و قدر قلب با احساستون رو بدونید.
شاد و سرافراز باشی.

رفته است و مهرش از دلم.....

رامین 1382/07/12 ساعت 01:30 ب.ظ http://smile.persianblog.com

خدایا... بهم نگو که خودخواهی... نگو که همه چیزو واسه خودت می‌خوای... الان که واسه خودم نمی‌خوام... واسه گلرو می‌خوام... مردم می‌گن تو گریهء بنده‌هاتو خیلی دوست داری... ولی بیا گلرو رو به آرزوش برسون... اونوقت شیرینی لبخند رو روی لباش ببین... باور کن خیلی دوس‌داشتنی‌تر از گریه‌س... من که هنوز نخندیده، شیرینی‌شو حس می‌کنم... تو که دیگه حتماْ تا آخرشو حس می‌کنی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد