به یاد نگارنده ع ش ق
امشب دل گلک گرفته ... می خواد شکایت ستارشو به ماه بکنه آخه ماه تنها
همدم شبای تاریک اونه ... می خواد به ماه بگه که دلش از دست ستارش گرفته
... گلک از ستاره دلگیره ...
با همین واژههای ساده و معمولی با خدا سخن می گویم هر شب
حرفهایم اگر چه تکراریست
تا زمانی که با خدا هستم اسم هر گفت وگوی ساده دعاست
راستی اشک هم زبان دعاست
ساده با واژههای بیپایان لهجه اشکهای من گاهی
میشود مثل لهجه باران
باز شب شد من، ماه و خدا هستیم جمع ما ساده و صمیمانه است
جمع ما، جمع شمع و گل و پروانه است ...
ای کاش به خاطر می آوردیم که چه هستیم،از کجاییم و به سوی کجاییم..
ای کاش می دانستیم عشق و مهر در کناره بودنمان هستند نه برای بودنمان…