دست سرنوشت

به یاد نگارنده ع ش ق
دنگ....،دنگ....
ساعت گیج زمان در عمر شب
می زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من.
لحظه ام پرشده از لذت
یا به زنگار غمی آلوده است.
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر بگریم 
گریه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم  
خنده ام بیهوده است.
زندگی سرابی بیش نیست(دارم بهش معتقد میشم)
دنگ....،دنگ.....
لحظه ها میگذرد.
آنچه بگذشت، نمی آید باز.
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز(قصه دیگه تموم شد)
دنگ.............
فرصتی از کف رفت.
قصه ای گشت تمامممممممممممممممممممممممممم
آخرش هم میشه فراموشی به همین راحتی!!!!!!!!!! منم میشم مات بازی تقدیر به همین راحتی!!!!!!!!!!!!!راستی من درست مهرهای زندگیمو حرکت ندادم یا تقدیر خیلی حرفه ای بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بازم مثل همیشه نمی دونم ....................
و دنگ............دنگ............باز هم دنگ..............

تریپ درس خوونی موقع امتحان

به یاد نگارنده ع ش ق
تا حالا شده امتحان داشته باشی اما حس درسخووندن نداشته باشی!!!! از صبح کتاب جلوت باز باشه و بهش خیره شی و ادای بچه درسخوونا رو در بیاری ولی حتی یک کلمه هم از درس نفهمی تا حدی که اگه ازت بپرسن ۲*۲چی میشه بمونی و نتونی جواب بدی!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی باحاله مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حرفای موندگار

به یاد نگارنده ع ش ق
*بهترین دوست اون دوستیه که بتونی باهاش رو یه سکو ساکت بشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دورمیشی،حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی.
*ما واقعاً تا چیزی رو از از دست ندیم،قدرش رو نمی دونیم،ولی در عین حال تا وقتی که چیزی رو دوباره بدست نیاریم،نمی دونیم چی رو از دست دادیم.
*اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی،تضمینی بر این نیست که اون هم همین کارو بکنه.پس انتظار عشق متقابل نداشته باش.فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگه اینطور نشد،خوشحال باش که تو دل تو رشد کرده.
*در عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد،در یک ساعت میشه کسی رو دوست داشت ودر یک روز میشه عاشق شد،ولی یک عمر طول میکشه تا کسی رو فراموش کرد.
*دنبال نگاه ها نرو،چون می تونن گولت بزنن.دنبال دارایی نرو،چون کم کم افول میکنه.دنبال کسی برو که باعث بشه لبخند بزنی.چون فقط با یه لبخند میشه یه روز تیره رو روشن کرد.کسی رو پیدا کن که تو رو شاد کنه.
*دقایقی تو زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که می خوای اونو از روِِیات بیرون بکشی و تو دنیای واقعی بغلش کنی.
*رویایی رو ببین که می خوای.جایی برو که دوست داری.چیزی باش که می خوای باشی.چون فقط یه جون داری و یه شانس برای اینکه هرچی دوست داری انجام بدی.
*آرزو می کنم به اندازه کافی شادی داشته باشی تا خوش باشی.به اندازه کافی بکوشی تا قوی باشی.به اندازه کافی اندوه داشته باشی تا یه انسان باقی بمونی و به اندازه کافی امید تا خوشحال بمونی.
*همیشه خودتو جای دیگران بذار،اگه حس می کنی چیزی ناراحتت می کنه،احتمالاً دیگران رو هم آزار می ده.
*شادترین افراد لزوماً بهترین چیزها رو ندارن،اونا فقط از اونچه سر راهشون هست بهترین استفاده رو می برن.
*شادی برای اونایی که گریه می کنن و یا صدمه می بینن زنده است.برای اونایی که دنبالش می گردن و اونایی که امتحانش کردن.چون فقط اینا هستن که اهمّیّت دیگران رو تو زندگیشون می فهمن.
*عشق با یه لبخند شروع میشه،با یه بوسه رشد می کنه و با اشک تمومم میشه.
*روشن ترین آینده همیشه روی گذشته فراموش شده شکل می گیره.نمیشه تا وقتیکه دردها و رنج ها رو دورنریختی تو زندگی به درستی پیش بری.
*وقتی به دنیا اومدی،تو تنها کسی بودی که گریه میکردی و بقیه می خندیدن.سعی کن یه جوری زندگی که وقتی رفتی،تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن.

بدون شرح

به یاد نگارنده ع ش ق
آری!آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دیگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

دلم گرفته

به یاد نگارنده ع ش ق
هرچی روزا داره به پایان نزدیکتر میشه منم دارم به انتها نزدیکتر میشم.آخه خداجون مگه تو خدا نیستی؟مگه نمی گی من از رگ گردن بهت نزدیکترم فقط کافیه صدام کنین تا دعاهاتونو  
مستجاب کنم؟پس تو کجایی؟؟؟ چرا جوابمو نمیدی؟؟؟توهم داری مثل بقیه منو ندیده میگیری؟؟؟ تو هم میخوای منو تنها بذاری؟؟؟ تو هم دلت میخواد همنشینه غم و غصه
و اشک بشم،آره اینجوری دوست داری؟؟؟ آخه این رسمش نیست بخداوندی خدا قسم این بی انصافیه
.من که خیلی وقت بود داشتم با تنهایی خودم کنار میومدم پس چرا اونو سر راه من گذاشتی؟؟ میخواستی امتحانم کنی تا ببینی چقدر صبورم؟ تو که بهتر از من
میدونی خیلی کم طاقتم .بازم امتحان تکراری؟؟؟ خدایا کمکم کن دارم دیوونه میشم.از همه دلم گرفته.از همه دلگیرم. آخه من دارم تاوانه کدوم گناهمو پس میدم که اینجوری باید تنها شم؟؟؟؟؟؟؟
خداوندا!خودت که میدونی وقتی دلم گرفته چیو کم دارم (
صدای آرامش بخشه تو رو که
بهم میگی آروم باش عزیزم،سخت نگیر) پس چرا اینو هم داری ازم میگیری؟؟؟؟ نمیدونم اگه اون بره با دلتنگیام چیکار کنم؟؟ شاید اگه اون رفت من هم رفتنی شدم البته مقصدمون فرق میکنه اون میره تا یه دنیای جدیدیو با یه سری آدمای جدید تجربه کنه
منم میرم وارد دنیای جدید آوارگی میشم!! میرم ببینم مجنون بعد از لیلی چیکار کرد؟؟
میخوام برم ازش بپرسم.یا که شاید رفتم کنار دریا و زل زدم تو چشمای موجاو بهشون التماس کردم منو با خودشون ببرن. شایدم شبا خیره شدم به آسمونو از زمینو آدمای روش گله کردم و ازش خواستم یه خونه با کاه گل های محبت و سقفهای صداقت برام بسازه ممکنه اینجوری دلم رنگ غم و غصه نگیره و شادی همخونه ام شه .
اصلا نمیدونم اون موقع چیکار میکنم فعلا که حسابی دلم گرفته  
خیلی دلم برات تنگ شده خیلی،کاش اینجا بودی
خدایا کمکم کن دارم دیوونه میشم کمکم کن.
فاصله افتاده بین من وتو
دستامون نمیرسن به همدیگه
اینو بغض تو نگفت
اینو قلب من میگه
راستی شما به من بگین اگه عزیزترین کستون ازتون دور شه چه احساسی پیدا میکنین؟ با دلتنگیاتون چیکار میکنید؟؟؟؟؟؟
من نیازم تورو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
فقط اینو بدون که دلم حسابی برات تنگ شده و الان بیشتر از همیشه می فهمم
چقدر دوستت دارم پس بدون غرور میگم  خیلی خیلی دوستت دارم
                                                                                          گلروی دلتنگ تو

سادگی

به یاد نگارنده ع ش ق
هرکسی هم نفسم شد
دست آخر قفسم شد
منه عاشق به خیالم
که همه کس و کارم شد
اون که عاشقانه خندید
خنده های منو دزدید
پشت پلک مهربونی
خواب توطئه می دید

in the name of love's GOD
when two friends fall in love they learn they are meant"
for each other
when they fall out of love they realize they want to keep
".each other forever

زمزمه های دلتنگی

به یاد نگارنده ع ش ق
هر دفعه میام از دلتنگیام واست بگم انگاری یه نفر میاد و جلومو میگیره و بهم میگه:آخه چرا هی میخوای با این حرفای تکراریت اونو ناراحت کنی تو که بهتر می دونی اون مقصر نیست
پس چرا می خوای با حرفات اذیتش کنی. بخاطر همین سکوت میاد جای حرفاو دلتنگیامو
میگیره و بغض و اشک هم جای فریادهامو.اما یه چیزو می خوام بگم بدونی سکوتم از رضایت نیست. همش با خودم میگم آخه اون که میدونه چقدر دوستش دارم،چقدر دلم براش تنگ میشه،چقدر جای خالیشو احساس میکنم،چقدر صداش بهم آرامش میده،چقدر صداشو دوست دارم،چقدر به وجودش نیاز دارم و چقدر................. پس چرا میخواد تنهام بذاره؟ چرا میخواد من جای خودش خاطراتشو داشته باشم؟؟؟ مگه خاطره ها خود آدمان؟؟؟
میدونم که اگه تو بری یه مشت یادگاری و یه عالمه خاطرات  خوب برام میمونه که باید تو طاقچه دلم ازش محافظت کنم و گه گاهی گردگیریشون کنم. آخه اینا میخوان جای خالیه تورو برام پر کنن. مگه میتونن؟؟ نه به هیچ وجه نمی تونن به هیچ وجه!!!!!!!!! مگه عکست میتونه باهام حرف بزنه و بگه صدات خیلی نازه خانومی؟ مگه میتونه وقتی دلم از همه چیز گرفته منو از دلتنگی در بیاره و بگه آروم باش عزیزم؟ مگه خاطره ها میتونن سختگیر باشنو بهم تقلب نرسونن؟ مگه اینا میتونن جای تو و مهربونیاتو برام پر
کنن؟؟؟
میدونم و مطمئنم نمی تونن........نمی تونن.......نمی تونن......
هیچکی نمیتونه جاتو توی قلبم بگیره حتی اگه بری .پس همچنان میگم 
سلطان قلبم تو هستی فقط تو
                                                                            گلروی عاشق تو

آرزو

به یاد نگارنده ع ش ق
تقدیم به عزیزترین کسم، که با تمام وجود و از ته دل دوستش دارم
دلم می خواست توی دریای نگاهت غرق می شدم
دلم می خواست توی ساحل عشقت تا ابد موندگار می شدم
دلم می خواست توی
خونه دلت آشیونه ای با دستای خودت می ساختی
دلم می خواست
اشکامو با دستای مهربونت پاک می کردی
دلم می خواست چشمات برای یه لحظه، مال من می شد
دلم می خواست
تنهاییهامو با حضور پاکت، غرق محبت می کردی
دلم می خواست تاریکیهامو با نور وجودت  روشن می کردی
دلم می خواست
قلب مهربونت، ماه شبهای تارم می شد
دلم می خواست به شونه های پر قدرتت تا ابد تکیه می کردم
دلم می خواست
دستام تا  لحظه مرگ، گرمی دستات رو حس می کرد
دلم می خواست در پناه بازوهای پر از صمیمیتت شب و روز رو فراموش می کردم
دلم می خواست
آغوش پر مهرت برام باز بود و ترسامو ازم می گرفت
دلم میخواست ستاره ها رو مهمون خوشبختیام میکردم تا اونا هم می دیدن من چقدر خوشبختم . باتو بودن چقدر برام لذت بخشه و چقدر عاشقانه دوستت دارم 
                                                                                        گلروی تو
                                                                                                

تقدیم به بهترین ترانه زندگیم

به یاد نگارنده ع ش ق
این شعرو خیلی دوست دارم. میخوام برات بنویسمش چون در لابلای این شعر شخصیت تو نهفته است و من توش تو رو می بینم(به خودت هم گفتم یادت میاد؟ یه شب گفتم این آهنگ رو برام بذار. اونشب ازم پرسیدی چرا این شعر رو دوست دارم و منم دلیلشو بهت گفتم. یادت میاد؟؟ اما من قشنگ یادمه.خیلی دلم برا اون روزا تنگ شده خیلی زیاد ولی من این روزا رو بیشتر دوست دارم چون راحت می تونم باهات حرف بزنم  با این که به نظر تو ممکنه خیلی با غرور(اونم تو میگی من هنوزم میگم مغرور نیستم) و کوتاه باشه اما همینم منو خوشحال میکنه که میتونم باهات صحبت کنم.راستی ۲ روز هم از ۷ روز گذشته(روزا عجب زود میگذره) دلم می خواد هر چی زودتر ۷ روز تموم شه میدونم تو هم دلت میخواد.نمی دونی وقتی باهات صحبت میکنم چقدر احساس آرامش می کنم و وقتی حرفامون تموم میشه و خداحافظی می کنیم دلم می گیره و فوری دلم برات تنگ میشه (یادته بهت اینو هم گفتم تو گفتی ما که هر روز باهام صحبت می کنیم) .این شعرو ازم قبول کن چون خودم خیلی دوستش دارم میخوام بهت تقدیم کنم. میخوام چیزی که بهت تقدیم میکنم بهترین چیزی باشه که خودم دوستش دارم پس بهم قول بده هر وقت این آهنگو شنیدی به یاد من باش در عوض منم قول میدم هر وقت آّهنگ جزیره(با این آهنگ عاشق شدم) شنیدم یا دریا رو از پنجره اتاقم دیدم و یا عکست( میگفتی حرمت خود آدم رو داره) و همینطور آرشیو پیغامهای قبلیمون( که بیشتر از ۱۰۰۰دفعه خوندمشون و میتونم چشم بسته ازش امتحان بدم مطمئنم ۲۰میشم)یادت برام زنده شه(اگرچه که فکر نمی کنم هیچ وقت فراموشت کنم هیچ وقت)
بارون امشب توی ایون مثل آزادی تو زندون 
بی صفا،بی تحرک،بی ریا بود.
توی زندون میکنه جون مرد با همت میدون
توی فکر رای فرجام امیره
بی سرانجام نداره حتی رفیقی
که بگه دردشو،درد دیدن و نگفتن
بی سرانجام توی فکر آسمونه که بباره اشکشو
بلکه تو قطره بارون
بتونه اشک خدا رو هم ببینه