کمک

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام به همه دوستای که به وبلاگم سر میزنن.از همتون ممنونم که مطلبامو میخونین چه کسایی که برام لطف میکنن و نظر میذارن و همینجور اون دوستایی که بی سرو صدا میان و میرن.راستش من یه خورده به کمکتون احتیاج دارم برای لینک دادن و یه سری تغییرات تو وبلاگم چون بلد نیستم این کارا رو انجام بدم .لطفا یه دوست خوب برام توضیح بده .خوشحال میشم اگه کمکم کنین بازم ممنون
شادو سربلند باشید

یه خورده حرف حسابی

به یاد نگارنده ع ش ق
۱-از لحظه های زود گذر زندگی نهایت استفاده رو بکن چون زندگی خیلی کوتاهه.
۲-از زندگی پوچ و بی هدف بپرهیز.
۳-سعی کن همیشه زندگی برات پیام داشته باشه.
۴-برای رسیدن به کمال مطلوب تلاش کن اما به ممتاز بودن هم قانع باش.
۵-به هیچکی متکی نباش.
۶-سعی کن از شکستات درس بگیری.
۷-از صمیم قلب ع ش ق بورز چون تنها راه استفاده بهینه از زندگی همینه.
۸-وقتی از ته دل خوشحالی بذار چهرت این شادمانی رو نشون بده.
۹-در همان نگاه اول به نیروی ع ش ق ایمان بیار.
۱۰-یادت باشه که محبت همه رو تحت تاثیر قرار میده.
۱۱-هیچوقت کاری نکن که اعتماد بقیه ازت سلب شه.
۱۲-وقت و صحبت رو بیهوده هدر نده چون هیچکدومشون جبران پذیر نیست.

تو

به یاد نگارنده ع ش ق
تو نشنیدی صدات کردم
نمی دیدی نگات کردم
ازت خواستم نفهمیدی
چی می خواستم نپرسیدی
تو که عزم دیار ع ش ق رو کردی
که تا عاشق نشدی بر نگردی
تو که نامهربونی پرپرت کرد
ولی گل ع ش ق رو پرپر نکردی
چرا این عاشق آشفته رو خبر نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نشنیدی.....ندیدی......نفهمیدی......نپرسیدی

ع ش ق

به یاد نگارنده ع ش ق
یه دوستی با اسم ناشناس برام نظر گذاشته بود و راجع به رنگ ع ق ش حرفای قشنگی زده بود دوست دارم حرفاشو تو وبلاگم بنویسم.
ع ش ق قرمزه چون پراز هیجان و شور و علاقه به زندگیه
ع ش ق آبیه چون آرامش بخشه
ع ش ق سبزه چون زندست و روح داره
ع ش ق زرده چون پراز گرما و حرارته
ع ش ق سفیده چون همه  رنگها وهمه زندگی توش خلاصه شده
ع ش ق میتونه سیاه هم باشه! البته موقعی که تموم میشه!
ع ش ق می تونه همه رنگی باشه بسته به اینکه به کی باشه،هر دقیقه به یه رنگه
به نظر من رنگ ع ش ق یه رنگین کمان از تموم این رنگها یعنی همشون باهم میشن رنگ ع ش ق. چون یه ع ش ق پاک و ناب تمامیه این ویژگیها رو با هم داره و درصد همشون مساویه.
(ع ش ق=قرمز+آبی+سبز+زردـ+سفید+سیاه)


اشتباه

به یاد نگارنده ع ش ق
بهترین راهی که میشه یه نفرو متوجه اشتباهش کرد چیه؟؟؟
هیچکی به غیر از خودما از خودما فریب نخورد
هیچکی به غیر از خودما مارو به بیراهه نبرد
آره اینجوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فاصله

به یاد نگارنده ع ش ق
من میگم: منو شکستن چشم فانوسمو بستن
تو میگی:خدا بزرگه ماهو میده به شبه من
من میگم:اخه دلم بود اونکه افتاده به خاکه
تو میگی: سرت سلامت ایینه ها زلالو پاکه
من میگم :فاصله مرگه بین دستای تو با من
تو میگی: زندگی اینه حاصله عشقه تو با من
من میگم :حالا بسوزم یا که با غصه بسازم
تو میگی: فرقی نداره من که چیزی نمی بازم
من میگم :اینجا رو باختی عمری که رفته نمی یاد
تو میگی: قصه همین بود تو یه برگی توی این باد
                                                             

روزهای تنهایی

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام بر مهربونترین مهربونه دنیا
حالت چطوره؟ خوش میگذره بدون من؟ مسافرت،اینورو اونور؟ من که حسابی دلم برات تنگ شده روزای که تو نیستی منم انگار نیستم وجود ندارم.یه مجسمه میشم که فقط راه میره
و به سوالای اینو اون جواب میده(آره..نه....نمی دونم..شاید...امکان داره..... ) .یادمه بهم گفتی از دوران انتظار خوب استفاده کن چون خیلی با ارزشن ولی من حرفتو گوش نکردم.یه چیزو میخوام یواشکی بهت بگم باید قول بدی به هیچکی نگی این چند روزه خیلی دختر بدی شدم همه از دستم شاکی شدن آخه من از نگاههای پرترحمشون خسته شدم می خوام بگم بابا ولم کنین من که بچه نیستم خودم از پس خودم برمیام اما به خرجشون نمیره بازم می خوان برام دل بسوزونن نمیدونن که من از این جور زندگی متنفرم تازه یه چیزه دیگه قولی که بهت داده بودم هم یه کمی شکوندم ولی فقط یه کمشوها بهت قول داده بودم هیچ وقت گریه نکنم چون با این کارم تورو ناراحت میکنم ولی نتونستم طاقت بیارم وگریه کردم
ببخش منو که ناراحتت کردمو زدم زیر قولم اما چاره ای نداشتم بغض داشت خفه ام می کردخیلی خودمو کنترل کردم که جلوی بقیه اشکم در نیاد(گفته بودی جلوی بقیه محکم باشم)اما تو تنهایی خودم گریه کردم دلم برای تنهایی خودم سوخت بخدا خیلی تنهام خیلی. دیشب از تو پیش ماه گله کردم ولی می دونی چی جوابمو داد گفتش خیلی نازک نارنجی و
بهونه گیر شدی گلرو .همش این چند روزه داری غرغر می زنی  منم که اینو شنیدم دیگه هیچی نگفتم  به نظرتو ماه راست می گفت؟  راستی کی برمیگردی دلم برات خیلی تنگ شده  تورو خدا زود برگرد زود زودددددددددد
                                                                       گلروی غرغرو اما عاشق تو

تمنا

به یاد نگارنده ع ش ق
نمیدونم از کجا شروع کنم آخه میدونی چیه دیگه نوشتن هم برام سخت شده.دیگه کلمه ها هم نمی تونن احساساتمو بگن.کلمه ها هم دیگه مصنوعی شدن برام .حالا دیگه نوشتن هم راضیم نمی کنه.موندم حیرون و سرگردون بین حروف و کاغذ وقلم.حروف ازم میخوان که بهترینشو انتخاب کنم تا بتونن اوج احساسمو بهت بگن .کاغذ میخواد من حروفو روش حک کنم که تجلی عشقمو به نمایش بذاره وهمینطور قلم که میخواد با کمک اون دو تا، حرفای دلمو بهت برسونه اما نمیدونن که دیگه از دستشون کاری بر نمی یاد. ببینم تو می دونی از دست کی این کار بر می یاد ؟می دونی کی میتونه کمکم کنه؟حتما میگی خدا،آخه چیکار کنم که اون هم دیگه صدامو نمی شنوه.به نظرت خواسته من زیاده یا خدا تو برآورده کردنش مونده؟ راستشو بخواهی من هم نمیدونم ،نمیدونم.ای امید من واسه زندگی میخوام با ساده ترین کلمات ازت خواهش کنم که نری از پیشم ،بمونی بخاطر من ،بخاطره گلروی تنهات مگه نمی گفتی واست خیلی عزیزو مهمه.مگه نمی گفتی صداش بهت آرامش میده پس چرا حالا می خوای تنهاش بذاری؟  بخدا من بدون تو هیچ بهونه ای واسه زندگی ندارم.تورو خدا منو تنها نذار مگه نمی گفتی تو مغروری و من این غرورتو دوست دارم اما من که بخاطر تو غرورمو شکوندم و بهت التماس کردم پس چرا بازم می خوای بری و تنهام بذاری.می خوای منو امتحان کنی که ببینی چقدر دوستت دارم اگه اینطوریه بذار بهت بگم من تو رو قد بزرگیه آسمون+همه ستارهاش+فاصله زمین تا آسمون+بزرگیه زمین دوست دارم.
دلم دلم می خواد حرفمو باور کنی اخه اگه تو نخوای باور کنی کی می خواد این کارو بکنه؟ پس تورو خدا بخاطر من هم که شده نرو،بمون....بمون........بمون......... بخاطر خدا از پیشم نرو....نرو.....میدونم کلماتم خیلی ابتدایی و پیش پا افتادهست اما اینو بدون همش حرفای دلمه .حرفایی که داره رو دلم سنگینی میکنه باید حتما بهت می گفتم 
نمیدونی چقدر خوشحالم که تو رو دارم و می خوام اینو بدونی که 

عزیز من خیلی خیلی دوستت دارم،زیاد زیاد،یه عالمه
                                                                                                قاصدک عشق تو

یه سوال

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام
کی می تونه ع ق ش رو تعریف کنه و بگه ع ش ق چه رنگیه؟
خوشحال میشم نظراتونو بدونم

روزه سکوت

به یاد نگارنده ع ش ق
این شعرو تو بلاگه عطر بهار نارنج دیدم ازش خوشم اومد میخوام اینو بهت تقدیم کنم . به تویی
که حالا تموم زندگیم شدی ولی داری ترکم می کنی ولی بخدا این انصاف نیست،انصاف نیست........
می روی ومی دانم
هرگز کسی را نخواهم یافت که
چون تو دوستم بدارد
اینگونه عمیق وزلال
کسی نخواهد بود که
روح خسته ام را درآغوش گیرد
نگرانی هایم رانوازش کند
برای دلواپسی هایم ،لالایی بخواند
تا آرام گیرم
دستانم از نگه داشتن تو ناتوانند
آسمان برایم اشک می ریزد
«رعد می غرد در هوای ابری عاطفه»
«من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد»
دیگر هیچ نخواهم گفت
صبر ... صبر ... و صبر....
و روزه سکوت
نمی دانم این روزه را با چه افطار خواهم کرد
ولی بازم با تموم این حرفا بهت میگم:
تو عزیز دلمی
                                          
گلروی تو