رویای ناب

به یاد نگارنده ع ش ق 
پنجره احساسم رو باز میکنم و به مهتاب طلایی آسمان خیالم چشم می دوزم. ستاره
آرزوهایم چقدر باشکوه و رویاییند و چه آتشین رنگ است افق پهناور افکارم.........دریای
احساسم آرام و مهربان است...انگار امشب طغیانی در کار نیست، میدانی چرا؟؟؟ چون 
در ساحلش من و تو همگام و همراه پیش میرویم..........من غرق تماشای چهره دلنشینت
 گوش جانم را به حرفای تو سپرده ام که از خوبی پاکی سخن میگویی و تو غرق در پاکی
رازقی و عشق شقایق....... چه لذتی دارد با تو بودن و در تو غرق شدن..... آنقدر در مسیر
بی انتهای خیال قدم میزنیم که امتداد خط سرنوشت از با هم بودن ما خجول می شود....
کاش میشد همیشه اینطور بود باهم.......درکنار هم...
 ـ گلرو جان پاشو مامان جون مگه نمیخوای بری دانشگاه دیرت میشه ها عزیزم..
..... سلام مامان
نمیخواهم باور کنم که رویاهایم عمرشان از گل هم کمتر است پس پنجره احساس را می بندم
تا از خزان بی موسم تقدیر در امان باشد شاید که رویاهایم مهر واقعیت به پیشانیشان بخورد
و من و تو................
........ باشه مامان جان اومدم........

بدون شرح!!!

به یاد نگارنده ع ش ق
مهربان من ! 
میخواهم بدانی که به اندازه همه مهربانی ها ، تمامی لبخند ها ، کل امیدها و
حتی غصه هایی که در سایه خوشی رنگ محبت به خود گرفته است دوستت دارم...........دوست دارم بفهمی که به تعداد شمارش ضربان قلب احساسم تو
را می پرستم......می خواهم باور کنی که به اندازه تمامی اشکاهای چشمان
خسته ام که در انتظار دیدنت عاشقانه جاری شد می خواهمت....
                                                                               گلروی تو 

چند خطی از دفتر دل

به یاد نگارنده ع ش ق 
دوباره دلم هوای تورو کرده. هرچی سعی میکنم کمتر دلتنگی کنم برعکس میشه
بازم اشکام داره سراغ شونه هاتو میگیره....دوباره چشمام در جستجوی چشای
مهربون توان انگار هنوزم نمی خوان دوری تو باور کنن گرچه خود منم هنوز باورم نشده که رفتی. تو همیشه باهامی هر لحظه، هر جا و هر ساعت.. توی فکرم..توی
ذهنم و مهمتر از همه توی قلبم...چون توی قلبم یه دونه خونه واست ساختم که
آجرش محبته ، سقفش صداقته و پنجره هاش نور مهربونی رو جذب میکنن. من با خاطره هامون و حرفامون زندگی میکنم ...
گلرو از دلت واسم تنگ شد دریا رو ببین.....گلرو نکنه گریه کنیا من دوست ندارم تو
گریه کنی یا حداقل اگه خواستی گریه کنی جلوی بقیه گریه نکن.....گلرو صدات
خیلی قشنگه می خوام صداتو تصاحب کنم......گلرو من صداقتو از تو یاد گرفتم...
گلرو از خوندن حرفات لذت می برم......گلرو پرواز رو بخاطر بسپار........گلرو من
نمی خوام اذیت شی....گلرو هر جا باشم دوستت دارم ......گلرو نمیدونم آخرش
چی میشه اما بدون که تو تونستی از راه دور منو به خودت علاقمند کنی........
گلروی من حسودیم میشه به کسی که میخواد جای منو توی قلبت بگیره آخه من خیلی زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم.......گلرو هیچ وقت فراموشت نکنم......گلرو 
با من میای؟؟.....گلرو خونوادت اجازه میدن با من بیایی؟؟؟.......گلرو از اینکه لحظه های قشنگیو واسم ساختی ممنونم......گلروی من........گلروی من........
خاطره... خاطره و بازم خاطره.........حرفای قشنگ تو که همشونو حفظ حفظم...
دیشب با خدا و آسمون خلوت کردم. به خدا گفتم که نذاره غربتو احساس کنی...
به خدا گفتم که شبایی که غصه داری خودش اشکاتو پاک کنه چون مهربونی رو
باید با مهربونی شست و پاک کرد...
دلم برات خیلی تنگ شده...خیلی بی تاب شدم
......کاش خـــــــدا واسه منم کاری میکرد...خدا که میدونه من از همه دنیا به جزء تو
هیچی ازش نمیخوام پس چرا حرفامو گوش نمی کنه ؟؟ چرا نمیخواد خط موازی سرنوشت من و تو رو متقاطع کنه؟؟؟ چرا نمی خواد باور کنه که من بی تو تنهام؟؟
راستی امروز جمعه است میگن خدا جمعه ها روی هیچکدوم از بنده هاشو زمین
نمیندازه پس منم برم در خونه اش شاید خدا دلش به رحم اومد من و تو رو به هم رسوند میدونم که خیلی مهربونه پس اونقدر التماسش میکنم تا راضی شه.

من خیلی چیزها را می فهمم اما........

به یاد نگارنده ع ش ق
دلتنگی قرین زندگیم شده.... من با اشک عجین شده ام......من تنها بودن را لمس
میکنم....من همه چیز را درک میکنم..... من لحظات را می فهم..... من میدانم که
چرا مهربانی گم شد؟؟؟ چرا آفتاب رفت؟؟؟من راز شقایق را با گوش دل می شنوم .

زندگی و عشق

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام به عشق ، محبت و آفتاب
سلام به دریا ، پاکی و زلالی
سلام به کوه ،‌استواری و امنیت
و سلام به تو ، تویی که زندگی بدون بودنت، بدون فکر کردن به تو برام پوچه.
امروز هم یه روز دیگه از روزای خداست. بعضیا میگن روزای خدا پر از قشنگیه .
بعضیای دیگه هم میگن لحظه های زندگی پر از التهاب و هیجانه . اما من معتقدم
که زندگی با لحظه های خوبش زیبا میشه ،‌ زندگی با خاطرات قشنگی که آدما با
عشق می سازن معنی و مفهوم پیدا میکنه; مهم نیست که لحظه های به یاد موندنیمون چقدر باشه مهم اینه که محبت و مهربونی رو به هم هدیه کنیم،‌مهم
اینه که از بودنامون لبخندو روی لبای همدیگه بکاریم.  کمیت رابطه مهم نیست ،
مهم کیفیت رابطه ست...مهم زلالی با هم بودنه...مهم عشق و محبت بین آدماست.
آری دوست داشتن زیباست 
                      گرچه پایان راه ناپیداست  
                                           من به پایانی دیگر نیندیشم
                                                                        که خود دوست داشتن زیباست
 

خیال تو

به یاد نگارنده ع ش ق 

  خبر داری که از غم آتش افروختم؟!

     در آن آتش سراپای خودم را سوختم؟؟

  خریداران فراوانند و پر سرمایه،اما من.........

          اما من،خیالت را به چیزی جزء  
   
                             دلـــــــــــم

                                           نفـــروختـــم    
                                                   
   گلروی تــــــو

 

گلک و ستاره

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام به خودم، سلام به همه و  هیچکس و سلام به ...........
امروز میخوام واسه خودم، واسه دل تنهای خودم یه قصه بگم.از اون قصه ها
که مامان جونم شبا وقت خواب برام تعریف میکرد...دلم واسه بچگیام یه ریزه 
شده...برای شبایی که بخاطر مدرسه ام مجبور بودم خونه مامان جون اینا بمونم
و تا صبح حتی پلک هم نمیزدم....چه روز و شبایی داشتم....
و اما قصه امشب......
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود یا نه چرا انگار 
یه کوچولوی تنها به اسم گلک بود. گلک کوچولوی قصه ما خیلی مهربون و ساده 
بود . این گلک خانوم ما توی آسمون به این بزرگی یه دونه ستاره داشت که خیلی دوستش داشت. روزا از صبح می شست لب پنجره و انتظار اومدن ستاره خندونشو 
می کشید. گاهی وقتا دم غروب که پایان انتظار نزدیک میشد قلب کوچولوش مثل
یه گنجیشک کوچولو شروع می کرد به تپیدن. بعضی وقتا احساس میکرد قلب 
مهربونش میخواد حصار کوچولوشو بشکنه و بپره بیرون. گلک ما این حالتو دوست داشت آخه توی اون لحظه هیجان خاصی همه وجودشو پر میکرد که با هیچی قابل وصف نبود.یه شب که آسمون پر ستاره قصه ما از همیشه آبی تر و خوشگلتر بود 
ستاره به گلک گفت: گلکم امشب میخوام یه چیزی بهت بگم اما نمی دونم چه جوری 
بگم که ناراحت نشی......
گلک که ته دلش یه خورده شور میزد با یه لحن به ظاهر شاد گفت : ستاره خندونم 
هرچی دلت میخواد بگو من قول میدم دختر خوبی باشم و ناراحت نشم .
ستاره جواب داد : آخه....آخه ....آخه میدونی چیه من مجبورم به خاطر یه کار مهم
از پیش تو.....یعنی برم یه سیاره دیگه
گلک از ناراحتی زبونش بند اومده بود اما سعی کرد قافیه رو نبازه و گفت : کجا 
میخوای بری ستاره قشنگم آخه من دلم واست تنگ میشه....آخه من اگه یه روز
تورو نبینم از قصه دق میکنم..آخه.......
ستاره با یه لبخند تلخ گفت : خوب دل منم واسه تو تنگ میشه گلک مهربونم اما
خوب چاره جیه من مجبورم اما هرجا برم دوستت دارم .....دوستت دارم...
و اینجوری شد که ستاره خندون رفت و دل گلکو هم با خودش برد............
گلک هم از وقتی ستارش رفت دیگه لباش نمی خندید و همیشه ابرای چشمام بارونی بود و هوای دلش طوفانی........از صبح کارش شده بود که بیاد لب پنجره
و منتظر برگشت ستاره کوچولوش بشه چون امید داشت که ستارش بالاخره
برمیگرده....یه شب که بیشتر از همیشه دلتنگ یار مهربونش بود ماهو توی آسمون
دید و از ستارهش به ماه اینجوری شکایت کرد
سلام ماه خوشگلم! ماه قشنگم میشه ستارمو برگردونی پیشم آخه دل کوچیک من
دیگه طاقت دوری ستارشو نداره آخه ستاره ......................
اما ماه گفت : گلک من، عزیز من قصه نخور ستارت برمی گرده بهت قول میدم....
از اون موقعست که گلک قصه ما پشت پنجره ایستاده تا اینکه ستارش بیاد و این
انتظارش تموم شه ......گلک منتظره تا یه روزی ستارش دلش هوای پنجره خونه
گلک اینا رو بکنه و بازم مثل قدیما سرشب با چشمک بیاد سر قرار همیشگیشون
....گلک منتظره تــــــا...................گلک می خواد تا دنیا دنیاست همونجا به انتظار
ستارش بمونه تــــــــــا...........
قصه ما به سر رسید اما بازم مثل همه قصه کلاغه به خونش نرسید....یعنی میشه 
یه روز کلاغه هم به خونش برسه؟؟!!! مامان جون که میگفت بالاخره یه روزی میرسه پس حتما میرسه....   

شکایت یا همون گله درست و حسابی به قول تو

به یاد نگارنده ع ش ق
من گله تورو به ماه کردم....من از تو به دریا شکایت کردم.....من از تو حتی به خدا
هم شاکی شدم....
این بود جواب نامه های بی جواب من!!!!!!! آخه اینم رسمشه با انصاف!!!! مگه قرار نبود این دفعه دیگه نامه هام مهر بی جوابی به پیشونیشون نخوره؟؟!! مگه قرار نبود که ................. پس چی شد؟؟؟ رفتی پیش همون آدمای به قول خودت کم احساس و .................... نمیدونم چی بگم!!!!
آخه تو میدونی من به خاطر جواب همین نامه ها چقدر منتظرم!!!! نمی دونی دیگه 
اگه که میدونستی حتما نامه هام جواب پیدا میکردن یا شایدم میدونی و .........
آخه چرا؟؟ برای چی؟؟؟ که من فراموشت کنم؟؟؟ که من تورو یادم بره؟؟؟ که من
از راهی که انتخاب کردم برگردم؟؟؟که این راه به نفعمه؟؟؟؟ آخه من چی بگم به تو؟؟؟؟؟؟
دلم نمیاد دعوات کنم اما آخه مهربون این راهش نیست...رسمش نیست...
آخه من چی بگم به تو؟؟؟ چی بگم ؟؟؟ چی بگم؟؟؟ سکوت کنم یا داد بزنم؟؟؟
تو که نه سکوتمو شنیدی،نه داد زدنمو..... فقط گفتی این راه سخته. مشکلات داره.سختی می بینی...... تو میتونی به یه نفر.......(بقیه حرفمو میدونی که چی میخوام بگم) اما منم بهت جواب دادم که من تا آخرش هستم پس چرا نمیخوای
باهات باشم؟؟؟ چرا میخواهی تنهایی این همه مشکلاتو تحمل کنی پس من چی؟؟ من که حاضرم همه زندگیمو با تو تقسیم کنم از سختیاشم هیچ ترسی ندارم. من که گفتم فقط ازت محبت میخوام، من که گفتم نه پول میخوام نه ماشین نه خونه.
من که همه لحظه هامو باهات ساختم و می سازم، من که با عکسامون زندگی
کردم و میکنم من که به همه چیزش راضیم پس چرا تو ......؟؟؟؟؟فقط بگو چـــــــــرا؟؟؟؟؟؟ 
اگه چشمات منو میخواست توی نگاه تو میمردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم

عاشق واقعی

به یاد نگارنده ع ش ق
خدا بهم گفت : عشق با یه نگاه آشنا، یه لبخند مهربون و‌ یه احساس پاک و خالی از
دورنگی شروع میشه. اگه برای یه لحظه قلبت به خاطر یه زیبایی خاص به تپش در اومد
بدون که بی برو برگرد عاشق شدی!!!!!
به خدا گفتم : خدا جونم یعنی عشق به همین راحتی و آسونیه؟؟!!!
خدا با یه لبخند خیلی خوشگل گفت : آره گلرو جان از اونی هم که تو فکر میکنی راحتتر
و آسونتره.....
با حالت تعجب گفتم : پس چرا اینجا هیچکی عاشق نیست؟؟ اگه به همین راحتیه چرا
آدما فراموشش کردن؟؟؟ پس چرا از عشق فقط سه تا حرف کهنه عین و شین و قاف مونده؟؟
اما خدا در جواب این حرف گفت : آخه عزیز دلم عاشق شدن خیلی راحته اما عاشق موندن
سختترین کار دنیاست. همه نمیتونن عاشق بمونن آخه عاشق موندن لایقت میخواد باید
خیلی پاک باشی تا یه عاشق بمونی اونم یه عاشق واقعی.
حرفای خدا رو نفهمیدم بخاطر همین دوباره پرسیدم : خدا جون عاشق واقعی کیه؟؟؟؟
خداهم گفت : عاشق واقعی کسی که دلش مثل دریا پاک و بزرگ و عزمش مثل کوه استوار ‌
باشه...اونی که به عشقش و عقیدش ایمان داشته باشه....کسی که زلال باشه مثل رود....کسی که همیشه از این که عاشق شده خدا رو شکر کنه...
حرفای خدا به نظرم خیلی قشنگ اومد...می خوام سعی کنم بهشون عمل کنم و عاشق واقعی بشم. میخوام به همه ثابت کنم میشه عاشق شد و عاشق واقعی موند. 
دلم برات تنگ شده خیلی وقته
لحظه دوری از تو خیلی سخته
نمی دونی چه تلخه بی تو بودن
چه معنی داره بی تو شعر سرودن
دلتنگیام فراوونه، دل دیگه بی تو داغونه
دنیا با اون بزرگیاش بی تو برام یه زندونه هوای چشمام بارونیه
هیچکس به جز تو ندارم که سر رو شونه اش بذارم
باز مثل ابرای بهار واسش یه دنیا ببارم
زندگی بی تو مشکله خودت اینو خوب میدونی
بیا و بگو که تا آخر عمر همین جا میمونی

    

اگه بلدی جواب سوالمو بده

به یاد نگارنده ع ش ق
گفت اگه دلتنگ و غمگین شدی به دریا و ماه نگاه کن. چشماتو ببند و برای یه
لحظه منو مجسم کن و بعد با هردوشون پاک و صادقانه دردو دل کن. اون موقع
است که اونا با دستای مهربونشون اشکاتو پاک میکنن و توی دلتنگات شریک
میشن..بعد از چند مدت دلت از نور ماه روشن و از بزرگی دریا با عظمت میشه....
اون لحظه است که همه دلتنگیات یادت میره و احساس سبکی میکنی...
منم گفت چشم و همه این کارا رو انجام دادم اما نمیدونم چرا نه دلتنگیام یادم رفت
نه سبک شدم تو میدونی چرا؟؟؟؟؟؟
رنگ رخساره داره پیش مردم ما رو رسوا میکنه
مگه این دل ....................