خسته ام اما خوبم . هنوزم امید دارم . هنوزم ته دلم یه کور سویی روشنه که بالاخره .. یه روزی .. یه جایی .. همه خوشیای دنیا مال من می شه . انگار این روزا با تمامی نفس گیریشون ، ایمانم رو به خدا بیشتر می کنن . حضور خدا رو حس می کنم . پای همه مصیبتایی که برای به هم ریختن یه آدم کافیه . اما من دلم قرصه . دلم قرصه که خدا همراهمه . توی همه ی لحظه هام . همه ی نفس هام . نمی دونم خواب می دیدم یا بازم بهم الهام می شد که تنها راه نجاتم صلواته .. صلوات فرستادم . وسط خیابون . لای ماشینا . به هیچی فکر نکردم . آروم شدم . فقط گفتم " ما به کسی بدی نکردیم ، واسه کسی بد نخواستیم " . این شب های خواب های عجیب و غریب زیاد می بینم .. اما محکمم . باید باشم . به خاطر پدر . به خاطر مادر . به خاطر وروجک و داداشی .. روحم خسته است اما نمی ذارم بشکنم . نمی ذارم .

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام دوست عزیز.همین دیشب با وبلاگتان آشنا شدو.ولی تقریبا همه ی نوشته هایتان را خواندم.خیلی زیبا مبنویسید.مخصوصا نوشته های سال ۸۲ شما خیلی به دلم نشست.امیدوارم همواره ژاینده باشی .خوشحال میشم افتخار بدی و به وبلاگ کوچک منم سر بزنی.در پناه حق

میدیا 1386/10/23 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.3looleenferadi.blogfa.com

سلام
هنوز وبلاگت رو کامل نخوندم اما خوشم اومده و میخوام ادامه بدم
یه جورایی حس قشنگی داره اینجا..................

...

میلاد 1386/11/02 ساعت 05:33 ب.ظ http://rajabinojani.blogfa.com

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد