چه روزهای زلالی بود !
همیشه یکی از ما چشم می گذاشت ،
تا بی نهایت بوسه می شمرد
و دیگری ،
در حول و حوش شهامت ِ سایه ها ،
پنهان می شد .
ساده ساده پیدایم می کردی ،
پونه ی پنهان نشین من !
پس چرا در سکوت این مغازه پیدایم نمی کنی ؟
بیا و سرزده برگرد !
بگو " ــ سُک سُک ! مسافر ساده ی سرودن ها ! "
من هم قوطی قرص هایم را ،
در جوی رو به روی مغازه می اندازم .
قلمم را ،
چرکنویس تمام ترانه های تنهایی را !
بعد شانه ی شعر را می بوسم !
می گویم " ــ خداحافظ ! واژگان غمناک کوچه و باران !
آخر فرشته ی فراموشکار من برگشت ! "

نظرات 6 + ارسال نظر
خدائی 1384/06/28 ساعت 02:11 ب.ظ http://khodaei.co.sr

سلام دوست عزیز
برای ثبت لینک ارسالی شما در این گروه باید حتما لینک باکس خدائی را در صفحه اصلی قرار دهید
اگر تمایلی برای قرار دادن لینک باکس ما در صفحه اصلی وبلاگ خود ندارید...
می توانید لینک خود را در دیگر گروه ها ثبت کنید
..:: وبلاگ خدائی با بیش از ۹۰۰۰ بازدید در روز پر بیننده ترین وبلاگ ایرانی ::..
موفق باشی

پویا 1384/06/28 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.pooyamcs.blogsky.com

سلام یه سر به من بزن

مهدا 1384/06/28 ساعت 02:50 ب.ظ http://speakingwithyou.persianblog.com

الا بذکر الله تطمئن القلوب.........

پسرک تنها 1384/06/28 ساعت 10:59 ب.ظ http://asemanesaf.tk

سلام عزیز .....تنها بنائی که هر چه بیشتر بلرزه محکمتر میشه دله !!!

نسیم 1384/06/29 ساعت 05:55 ب.ظ

سخت و شکننده.....

سعید خان 1384/07/02 ساعت 09:59 ق.ظ http://www.yashilgez.blogsky.com

سلام امید وارم حال شما خوب باشه وبلاگ قشنگیه موفق باشی .به منم سر بزن خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد