سیاهی روزها را
من و تو ، دست به دست ــ هم ــ 
نمی توانیم پاک کنیم و 
زندگی ــ تنها ــ
در یاس نفس می کشد .
خوشبختی و خنده ،
بار سفر می بندد  .
می مانم .. می مانیم ،
بی هیچ فردایی !
می دان ی ..
حالم ا ی ن  روزها  ،
خوش ن .. ی ست ، همین !

* دو هفته تنهایی مبارک . هنوز هم خیلی مانده تا بفهمی زجر یعنی چه . تنهایی و غصه چه مفهومی دارد . سخت است باری سنگین را تنهایی به دوش کشیدن . سخت است دیدن چهره ی معصوم و رنجور پدر که می خواهد مثل همیشه پناهت باشد ،‌ بی هیچ یاور خارجی دیگری . 
دوباره دارم صبر مزه مزه می کنم . باور کن این تو بمیری ــ دیگر ــ از آن تو بمیری ها نیست . کن فیکون . کن فیکون .
نظرات 8 + ارسال نظر

نسیم 1384/05/09 ساعت 01:29 ب.ظ

کن فیکون !هدا جان ! میخواهی چه کنی نازنین؟...سر فرصت برایت خواهم نوشت.....سر فرصت!باش که هستم!

هدی منو بیخبر نذار از خودت . کاش به من هم فرصت زجرکشیدن در تنهایی و نقاهت داده میشد

آسمان 1384/05/09 ساعت 09:13 ب.ظ http://aseman.ws

هدی یهت تبریک میگم.واسه اینکه یه مامان دیوونه داری الان که دیگه هیچی حالیش نیست..یادت باشه تیمارستان رفتم بعضی وقتا بهم سر بزنی.خیلی خرابم،هیچی ندارم بهت بگم که آروم بشی.منو ببخش که اصلاً مامان به درد بخوری نبودم.

شیرین 1384/05/10 ساعت 01:28 ب.ظ http://sahme-del.persianblog.com

سلام دوست خوبم کن فیکون؟؟؟چی کن فیکون ؟؟؟چرا؟؟؟
....

فرهاد 1384/05/10 ساعت 09:55 ب.ظ http://little-samurai.blogspot.com

سلام خواهر جون...ببخش که مدتیه بهت سر نمی زنم...فراموشت نکردم اینو مطمئن باش...منتها این اواخر کم حرف شدم...مثل همیشه برات آرزوی صبر و شکیبایی می کنم....امیدت رو همیشه حفظ کن....موفق باشی و در پناه خدا.

احمد 1384/05/11 ساعت 04:57 ق.ظ

شما هنوز حرف از تنهایی می زنید؟!
سلام،
باز هم بعد از مدتها اومدم اینجا!
هر بار که میام تو همه پست های اینجا دنبال خوشحالی یا لا اقل یه ماجرایی می گردم که از دلیل غمگین بودنتون بیشتر سر در بیارم، اما پیدا نمی کنم..

از ته دل آرزو می کنم که قلبتون شادترین قلب دنیا بشه..!!

من همون جزیره بودم ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد