می گردم ..
کجایی ناپیدای آشکاره ؟!
نیستی برایم ..
شاید اصلا نبوده ای و
بود انگاشتمت من ......
کارنامه ی چرکین دیروزم ،‌
پر از خبط است ، پر از عصیان ،
پر از چیزهایی که
نمی گنجد در باور کس ....
من تیره ، قلب تیره ،
آیه و آینه همه و همه تیره ی تیره ..
خط خطی شدم ات ،
خط خطی ِ خط خطی ....

اولین بغضم جلوش شکست . خیلی تلاش کردم از خیسی نگام پی به خیسی دلم نبره اما ... فقط مهربون با هم حرف زد و نگام کرد . توی اون لحظه دلم یه آغوش محکم می خواست که بتونه دلواپسی هامو ازم بگیره ، ترس هامو جدا کنه و تا هست پشتم باشه اما اون فقط مهربون نگاه کردن و با آرامش و امید صحبت کردن رو یاد گرفته و من هنوز که هنوزه در حسرت پنهون کردن آغوشبی دریغش هستم . بابایی کاش بدونی خیلی وقته دلم هوای قدیما رو کرده . هوای من مرد تنهای شبم ِ تو و اون ضبط صوت قدیمی ... باور کن این روزا دیگه هیچی مثل تو ، ساده و مهربون نیست . تمام پناه منی حتی اگه آغوش خسته ات هم سال ها به روم بسته بمونه .

یه نامه بی اسم و امضا از ...........

*نمی دونم کی هستی که میای اینجا و نوشته های منو می خونی . فقط تنها خواهشی که ازت دارم این ِ که برام دعا کنی و مثل من زیر لب زمزمه کنی * رب الشرح لی صدری و یسرلی امری * شاید هیچ وقت ندونم کی هستی که واسه جبران برات انجامش بدم اما دعاتو می سپارم به کسی که میگن از حال دل همه آگاهه تا روز حساب که با هم بی حساب می شیم .

کسی که توی آسمون خدا حتی یه ستاره هم نداره ......