احساس هایی هست که توصیفشان محال است و همین طور لحظه هایی که خوشبختی در تمامی وجودت قلنج می زند . مگر خوشبختی من ، چیزیست جز بودن تو . مگر می شود تو باشی و من از گریه استعانت بگیرم . مگر می شود عزیزترین عزیز دلم (!) . هنوز که هنوز است نمی توانم بگویم وقتی می آیی چقدر خوشحال و خوشبختم . وقتی تو باشی من سراسر خنده ام ، عشقم ، صبرم ، امیدم . وقتی می آیی دیگر قلبی برای خود ندارم . همه اش مال توست . وجودم ، هستی ام ،‌ بودنم متلعق به چشم های مردانه و مهربان توست . اگر بدانی چقدر دوستت دارم ،‌ اگر بدانـــــــــــــی . تنها عشق من ،‌ آفتاب زندگی ام ،‌ عزیزترین هستی ام ، با تو زندگی آنچنان که باید زیباست . با تو من سراپا نورم ، یک دنیا خوشبختی بی صدا ، یک فریاد به حنجره نشسته ، من با تو خود ِ عشقم یگانه ی دلم . و من دیگر چه می خواهم از زندگی جز اینکه بگویم تک ستاره آسمان زندگی ام عشق را در تو یافتم ،‌ زندگی را در تو دیدم ، امید را در تو خواندم ، هستی را در تو تمنا بردم و تا ابد .. تا ابد .. تا ابد .. تا ابد .. تا ابد .. تــــــا ابـــــــــــــــــــد دوستت دارم و خواهم داشت . 

امشب از آسمان دیده تو ،
روی شعرم ستاره می بارد .
در زمستان دشت کاغذها ،
پنجه هایم جرقه می کارد .
شعر دیوانه ی تب آلودم ،‌
شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد .
ای عطش جاودان آتش ها
از سیاهی چرا هراسیدن ،
شب پر از قطره های الماس است .
آن چه از شب به جای می ماند ، 
عطر خواب آلود گل یاس است .
آه بگذار گم شوم در تـــــو ،  
کس نیابد دگر نشانه من .
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من .
آه بگذار زین دریچه ی باز ،‌
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها
دانی از  زندگی چه می خواهم
من تو باشم .. تـــــــــــــو .. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود،‌ بار دیگر تو .. بار دیگر تو
آن چه در من نهفته دریائی است
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد