به یاد نگارنده ع ش ق

حالا دیگه تو رو داشتن خیاله دل اسیر آرزوهای محاله
غبار پشت شیشه میگه رفتی ولی هنوز دلم باور نداره
حالا راه تو دوره ...................... دل من چه صبوره
کاشکی بودی و می دیدی زندگیم چه سوت و کوره
آسمون از غم دوریت حالا روز و شب می باره
دیگه تو ذهن خیابون منو جا می زاره
خاطره مثل یه پیچک می پیچه رو تن خستم
دیگه حرفی که ندارم دل به خلوت تو بستم

نفس عمیق .. نفس عمیق .. اینجا فقط بوی تو رو می ده ، بوی لحظه به لحظه عاشق ترشدن ، بوی دستای دخترک بی ستاره ی دریا ، بوی دلتنگیاش ، گریه هاش ، خنده هاش . بوی همه ی اون چیزهایی که باید بسوزن و خاکستر شن . آخ خدای من ! خدای من ! خدای من ! چقدر صدات کنم تا صدامو بشنوی . چقدر صدات کنم و فردا روزش ، عوض کم کردن گره های زندگیم بیشتر و بیشتر در خودم پیچ بخورم . چقدر صدات کنم و تو هیچ بی روت نیاری . خسته شدم ، خدا . دیگه خسته شدم کاشتن امید و دروی یاس . تا حالا نشستی با خودت فکر کنی این چه زندگی پر پیچ و تابی ِ که واسه بنده هات درست کردی . شده حتی یه بار هم به خودت بگی " برم ببینم اون کسی که هر شب پایه های عرش الاعلی تو رو می لرزونه ، کیه و ازت چی می خواد  "  آخ خدا ! کاش به جای دیکته کردن مصلحت توی ذهنمون ، فقط و فقط یه بار از اون بالا میومدی پایین و به درد دلامون گوش می کردی . نمی بینی دلامون غم باد گرفته و صدامون از لرزش به دوران افتاده ! نمی بینی دستامون پژمرده شده و هنوز نوبرمون به بار نیومده ! آخ ای تنها خدای آسمون ها چی می شه یه مشت خنده بهم هدیه کنی . چی می شه شب بخوابم و صبح پاشم ببینم کابوس رفتنش از لحظه هام رفته . چقدر دلم تنگ شده واسه اون روزایی که جادوی صداش ، مهربونی نگاش و امنیت بودنش رو داشتم . دلتنگ لحظاتی هستم که از روی مهر سر به سر هم می ذاشتیم و از ته دل می خندیدیم . می دونم حالا دیگه عشق هم مثل دل من از ریشه ی ریشه خشکیده . همیشه دوست داشتی چشمای خیس اشکمو ببینی . قول دادی هر جا باشی ــ فقط و فقط ــ مال من بمونی . گفتی به من اعتماد کن که همه چیز درست می شه . آخ خدا تورو به هر کی دوست داری قسم ، نرو اون بالا بالاها بشین و زمزمه کن " اسرار فردا نه تو دانی و نه او "راستی خدا تو که هر چی خواستم ندادی ، پس برو بهشون بگو وایستن و ببینن چی به سر من آوردن اونایی که به اسم مصلحت و خوشبختی قلبمو هزار تیکه کردن و حالا هم اومدین شکسته هاشو زیر پاهاشون له کنن . بهشون بگو خوشحال باشن و جشن بگیرن . دیگه هدایی وجود نداره که اونا واسه از میدون به در کردنش ، دندون تیز کردن . نفس عمیق .. نفس عمیق .. نفس عمیق .. بوی خوب دیروز میاد ، بوی حادثه و عشق ، بوی من ، بوی تو . نفس بکش و خودتو به خوشبختی گره بزن .

شب و از آینه پر کن به حسادت تماشا 
شب و از حادثه تر کن تا شبونه های فردا
اگه دوری از من و من توی جستجوی تو
تو رو پیدا می کنم حتی اگــــــــه آخر دنیا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد