به یاد نگارنده ع ش ق

مرا پناه دهید 
ای واژه گان ساده ی خوشبخت !
چشم من از تک ستاره ی یاس می سوزد . 
شقایق ها همگی یک به یک پرپر شدند و
دیگر این حوالی کسی عاشق کویر خشکیده نیست . 
وجود نافرمانم در التهاب مجازات گناهان لبریز از محبت و عشق
جرقه می زند و خاکستر می بازد .
دستانم از فرط بی مهری خاک ، مهربان نمی شوند تا
پرنده ای کوچک رویش لانه کند و تخم بگذارد .
دانه های ماندگار خنده ،
سفیر فردا را ــ برای یک بار هم که شده ــ بگویید
شهرزاد قصه گوی بوفی کور باشد که  
به قضاوت سرشت های غبار گرفته می شتابد .
مقسم ثانیه های بارانی و بی باران ، 
آغوش آبیت را لختی کوتاه باز کن 
ابرک بی تاب و قرار ، فقط و فقط ،  
شانه های نحیف و آرامش بخش تو را می خواهد . *

* داده و نداده ات را شکر !
نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی 1383/12/23 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.ganj-e-sokhan.blogsky.com

سلام؛
خسته نباشی
وبلاگ بسیار زیبا با حرفها و گفته های دلنشینی داری.
با واژه های ساده و بی ریای خودت منو مشحون حرفای دلت کردی. اگه اجازه بدی میخوام آدرس وبلاگتونو تو وبلاگم بزارم.
خیلی خوشحال میشم تو هم به خونه دل من سر بزنی.
البته اگه مایل باشی میخوام شما هم لینک یا لوگوی بنده رو تو وبلاگتون بزارید.
مثل حرفای وبلاگ خودت قشنگ و زیباست.
موفق باشی. منتظر جوابم.

هدی ؟ با همه قهری با من هم ؟

تا شقایق هست بايد زيست اه اه بنظر تو شقايق تو رودرواسی زنده ست ؟

پسرک تنها 1383/12/30 ساعت 07:12 ب.ظ http://asemanesaf.tk

سلام عزیز ......عجبه برای یک بار هم که شده کامنت دونیت رو بر نداشتی .....مهربون سال جدید رو بهت تبریک میگم ..بهترین ها رو برات آرزو می کنم ...سربلند و پیروز باشی ....یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد