به یاد نگارنده ع ش ق 

               

کلمات شعرم
تنها برای پیدا کردن‌ عطری از تو 
بوییده می شود و 
آسمان بهتر از هر کسی ، 
می داند که ؛ 
نمناکی چشمان من ،
بارانیست برای تو ..
اما نازنین ، تو ، باور مکن ! 
این ها همه بهانه ی اشک است
و من ، فقط ، دلم بیقرار توست ، همین !  

چیزی نمونده تا عید قدماشو تو خانه هامون بذاره و دلامون رو پر از سرور و شادی کنه . با اینکه می دونم به زیبایی عیدای پارسال نیست و حال و هوای روحانی اون ارو هم نداره ولی به قول معروف همیشه کاچی بهتر از هیچیه . دیشب که با بابا صحبت می کردیم ،‌ هر دومون به این نتیجه رسیدیم که هر سال می گیم دریغ از پارسال . باور کن این وحشتناک ترین اتفاقیه که داره هر ساله می افته و هیچ کس نمی تونه منکرش بشه . نمی دونم ما آدما واقعا چمون شده که سال به سال ، بد و بدتر میشم ‌جوری که شیطون هم به اون شیطونیش جلومون بد جوری کم میاره . عجب دوره زمونه ای شده عزیز ، سرد و بی نهایت وحشی ! آدم به خودش و یاخته هاش هم خیلی اوقات شک می کنه ! یه جاهایی که اصلا انتظارشو نداری صحنه هایی رو می بینی که از جنس لطیف بودنت خجالت می کشی و مدام تاسف می خوری که چرا یه مشت بی اصطلاح قشر فرهیخته به اسم آزادی پاکی و نجابت همه همجنس هاشون رو خدشه دار می کنن (‌می تونه نجابت تو رنگ دستمال نباشه ! ) . علامت سوال بزرگی این روزا توی ذهنم تاب می خوره که هنوز که هنوزه به جوابش نرسیدم. خیلی وقتا فکر می کنم ما درست فکر می کنیم یا اینا ! ما درست زندگی می کنیم یا اینا ! با اینکه مطمئنم بازنده اصلی همیشه اونا هستن اما باز هم گاهی وقتا با خودم میگم شاید ما داریم اشتباه می کنیم و خودمون خبر نداریم ! باورت میشه دیگه انسان بودن واسه خدا هیچ عزتی نداره ! خدا هم کم کم داره این موجودات خبیث دو پاشو بهتر از خودشون می شناسه و از این خلایقی که آفرینشون یه زمانی بزرگترین افتخار واسش محسوب می شد یواش یواش مایوس و پیشمون میشه . خلاصه اینکه
روزگار غریبی شده نازنین !