به یاد نگارنده ع ش ق

                      

به گذشته بر می گردم
به سراغ خاطراتم
تازه میشم از دوباره
از تو داغه خاطراتم
به تو می رسم همیشه
در نهایت رسیدن
هر کجا باشی و باشم
به تو بر می گردم از من

نازنین ترین من ، سلام !
حالت چطوره ؟ خوبی ؟ وای اگه بدونی چقدر دلم برات تنگ شده ! تنها خوشحالیم اینه که تو هر روز حرفای دل منو می خونی .. باور کن فقط همیناست که من رو سرپا نگه داشته ..

از لحظه های ملتهبم
همچون نوردبانی خجالتی
و لرزان ،
دو تا یکی بالا می روم
شاید که مرا به تو برساند ..

کاش می شد همین حالا پیش تو باشم یا این روزای دوری و انتظار زود می گذشت و ما بدون هیچ دغدغه ای می تونستیم .. خیلی وقتا با خودم فکر می کنم عشقمون از کجا شروع شد ، چه جوری ادامه پیدا کرد و آخرش قراره چی بشه. به نظر تو عشق پایانی داره یا اصلا بهای عشق چی می تونه باشه ! امروز توی دانشگاه داشتم به خودم می گفتم ما آدما هیچ وقت قدر نعمتهایی رو که خدا بهمون هدیه داده نمی دونیم . تا وقتی با هم هستیم زیر آب زنی ، کلک و دروغ یادمون می مونه ، وقتی که دور می شیم آبغوره گیری و قربون صدقه هامون تمومی نداره. هیچ وقت به این فکر نمی کنیم که زندگی به خاطر کوتاه بودنش خیلی اوقات فرصت خیلی چیزا رو بهمون نمیده . دوست دارم یه روزی برسه که قدر با هم بودنمون رو بدونیم ، از تک تک لحظه هامون تا اونجایی که امکان داره لذت ببریم ، عشقامون یادمون نره . کاش می شد ..

دل من ،
از این همه تکرار
می گیرد ، گاهی .. 
حوصله ی من ،
بخت خویش را
نفرین می کند ، گاهی .. 
وای از آدمی
وای از زمانه
وای از ..
پرنده ای هم نیست
که مرا به تو برساند و
نه حتی قاصدکی
که بگوید
آسمان رنگی دیگر دارد ..
دل ناصبور من ،
دلتنگ تو را
مشق می کند ، گاهی ..
به قول فروغ
همیشه پیش از آنکه
فکرش را بکنی ، تمام می شود .

انتظار واسه بودنمون با هم ، خیلی قشنگه . با اینکه سخته اما حضور تو ، به تمام دنیای من می ارزه .. مراقب خودت باش و به امید دیدار عشق من
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد