به یاد نگارنده ع ش ق 

ماه روشن و همیشه مهربون ِ من ، سلام !

تا یادم نرفته باید بگم ، اون شب کلی بهت خندیدم ( حالا قهر نکن ! صبر کن همشو تعریف کنم بعد اگه خواستی اخم کن ) تو که نمی دونی تصور قیافت وقتی که از چیزی حسابی ! ترسیده باشی چقدر بانمک و خنده دار می شه ، باور کــن منو یاد اون پسر بچه تُخسایی می ندازه که مامانشون موقع شیطونی مچشو گرفته باشه ، مثل یاس که وقتی بهش بگی به بابات میگم ، فوری میگه " ببشید ( ببخشید ِ خودمونه ، انگار ! ) دیگه اذت ( اذیت ! فکر کنم اگه من خودم رو بکشم ، هم ، این بچه درست حرف زدن یاد نمی گیره : دی ) نمی کنم " خلاصه باید منو به خاطر این کارم ببخشی ( sorry my honey ) ! می دونی عزیزم .. هیچ چیزی توی این دنیا ، شادی بخش تر از این نیست که ببینی اونی که با جون و دل دوستش داری ، سالم و سلامت زندگی می کنه . گاهی اوقات فکر می کنم ، اگه تو شاد و خوشبخت باشی ، من هم از شادی و خوشبختی تو ، احساس خوشحالی و رضایت می کنم . با اینکه فقط با چند تا کلمه ی پیش پا افتاده و ابتدایی با تو همراه بودم ، با اینکه خیلی وقتا با خودم میگم من چه چیز با ارزشی دارم که لایق تو باشه ، با اینکه هنوز هم نمی دونم خدا به پاداش چی تو رو به من هدیه داده ، با اینکه می دونم خیلی ها هستن که مثل من ، صادقانه به تو علاقه دارن اما باز حس می کنم مهر تو هر روز بیشتر از دیروز توی دلم موندنی میشه .. شاید باورت نشه اما اگه من حتی یه روز ، فقط و فقط یه روز ، به خاطر مشغله های دانشگاهیم نتونم بیام اینجا و باهات درد و دل کنم و از حرفای دلم برات بگم ، به اندازه یکسال واسه این خونه ، دریای آبی و دیواری شنیش ، خاطره هامون و حضور تو دلتنگ میشم .. 

من آمده ام ! این منم !
همان دخترک سیاه چشم  ِ
تیره گیسوی اشک ریزان .
آمده ام تا از عشق تو
، تنها مهربان ترینم ، بگویم ..
می شود دلتنگیم را
با دل بزرگت قسمت کنی ؟ 
سوگند به فاصله ها
و چشم های همیشه بارانی مان ، 
دل من ،
از فراغ تو ، 
همیشه گرفته و بی تاب است !

نظرات 7 + ارسال نظر
علی 1383/07/22 ساعت 05:44 ب.ظ http://tactaz.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی داری اگه خواستی تبادل لینک کنیم بهم بگو قربانت علی

مهتاب بی نور 1383/07/22 ساعت 07:08 ب.ظ

سلام عزیزم:
خوبی؟ خیلی خوشحالم که شاد و خندان میبینمت .... امیدوارم همیشه شاد و خرم باشی....
در پناه حق

شیدا بی لوسی 1383/07/22 ساعت 09:21 ب.ظ

سلام گلرو جون . و که هرروز میایی پس چرا خبری از گمشده من بهم نمیدی ؟

lost hero 1383/07/23 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام
چند وقت پیش وقتی به وب لاگت اومدم یه حسی بهم گفت که باید تا می تونم بهت سر بزنم...
حالا خدا رو شکر همه چیز مرتبه
فکر می کنم که دیگه اگه زحمتو کم کنم بهتره
حالا هر چند وقت یک بار به وب لاگ قشنگت سر میزنم
مواظب خودت. عشقت و وب لاگت باش
خداحافظ

پسرک تنها 1383/07/23 ساعت 03:22 ق.ظ http://asemanesaf.tk

سلام خواهر عزیز .......نمیدونم باید چی بگم ......امشب یه چیزی رو خوندم حالم گرفته شد .......یعنی کمی رفتم بیرون حالم بهتر بشه بد تر گرفته شد .......معذرت ..نوشتت رو خوندم .فقط میتونم بگم زیبا بود ....سربلند و پیروز باشی ....یا حق

آسمان 1383/07/23 ساعت 11:39 ق.ظ

نازنینم گاهی به آرش حسودی میکنم.به این همه احساس قشنگ و ناب که از دلت میجوشه.ایشالا که حلش برای همیشه خوب بشه و برگرده پیشت.شعرت خیلی زیبا بود دخترکم.

مرد یخی 1383/07/23 ساعت 01:09 ب.ظ http://girl.blogsky.com

سلام
قشنگ می نویسی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد