به یاد نگارنده ع ش ق

                                         

" oh , dady "

هجای آهنگ که به اینجا می رسد ،
لبخند ملیحی چهره ام را می پوشاند و صورت مهربان تو
با تمامی خنده های زیبا و شیرینت ، بی اختیار ،
در مقابل چشمانم نقش می بندد و پر می شوم
از حسی که چون بی نهایت ژرف و والاست 
مثل همان هایی که تو ، حس می کنی
..
..
می خندم ، ساده و بی ریا 
به دور از همه واژه ها تلخی که ،
در فنجان کوچک زندگی ریخته می شود
شاد و صبور شده ام ، بزرگ ، همانند تو !
دیگر گریه نمی کنم ،
دیگر بی احتیاطی نمی کنم ، 
دیگر بی هوا افکار پوچم را نمی گویم ، 
دیگر خدایم را نمی آزارم بلکه به او تکیه می کنم ،
دیگر نمی گویم چرا بختم سیاه است ، 
دیگر بهانه نمی گیرم ، 
دیگر کم حوصله نمی شوم ، 
باور کن بزرگ شده ام البته نه به بزرگی تو 
هنوز مانده تا خود  ِ خود  ِ تو شوم 
..
..

" let me know , you are the best thing in my life  " 

شادم و خوشحال !
از اینکه هیچ حالایی جای گذشته با تو بودن را نمی گیرد
حضور پاک و مقدس تو در گوشه کنارهای وجود من جاری ست
زوایای ذهن من لبریز از عشق توست
تو با منی ، مثل من با من ،
خاطره هایت جزیی از پیوستگی احساسم شده ..
از تو با تو و برای تو می نویسم
..
..

" i am so week , you are so strong "

دوست دارم به واسطه همین چند واژه ملتمس ،
دست پر قدرتت را برای ادامه راه گدایی کنم تا ،
یاری دهنده لحظات تنهایی و بی پناهی من باشد
پس دستانت را به من بده چون دستان سرد من ،
به هیمه عشق تو ، چشم طلب دوخته است ..

پ.ن : من پـُــــــــــــــــــــــــــــــــــرم از تو ..

* می دونم روزی که چشمای پر از مهربونیت رو واسه همیشه باز کنی ، این همه تغییر رو در من باور نمی کنی عزیز قشنگم .. من بزرگ شدم ،‌ همونجوریی که تو می خواستی .. من دارم دختر خوبی میشم .. چشاتو وای کن و همه چیزایی که آرزوشو داشتی ببینی رو با عشق ببین ، نازنین ترین دلم .. 

" .. NOW , you make me cry ! how can you love me, i don't understand why " 

شب خوش زندگی  ِ هیوا ..
به امید دیدار تنها مهربون من !