وقتی رفت ...

به یاد نگارنده ع ش ق 

وقتی رفت حاشیه درختامون طلایی بود
ماه توی آسمون بود و قحطی روشنایی بود
وقتی رفت غبار نشست رو رویاهای اطلسی
دیگه هیچ کسی نشد عاشق چشمای کسی
وقتی رفت دریا دیگه به ماهیا نگاه نکرد
ماه دیگه در نیومد ، ستاره ادعا نکرد
وقتی رفت لونه هیچ پرنده ای چراغ نداشت
واسه درد و دل ، دلم هیچ کسی رو سراغ نداشت
وقتی رفت پرنده های کوچه بی دونه شدن
عاقلا رفتنشو دیدن و دیوونه شدن
وقتی رفت یه قطره اشک از شهر چشماش جاری بود
همونو ازش گرفتم آخه یادگاری بود
وقتی رفت ...
وقتی رفت ...

                                           68810

بالاخره رفتی بی معرفت . صبر نکردی حتی یه خداحافظی خشک و خالی هم باهات بکنم . عجب سنگدلی تو . آخه فکر نکردی من خونه جدیدتو ببینم از قصه دق کنم . ای دوست بی معرفت . کجایی که اشکامو ببینی . رفتی اون بالا تا جزو فرشته ها شی . آخه تو خودت که فرشته کوچولو بودی پس دیگه چرا رفتی . دیروز وقتی عکس بزرگتو تو مسجد دیدم یهویی بغضم ترکید آخه بی انصاف چرا رفتی ؟ وای منصوره . به خدا باورم نمی شه . دیروز وقتی خواستم به بابات تسلیت بگم ، بخدا حرف توی دهنش خشک شد من که نتونستم وایسم . چقدر بابات شکسته شده بود . آخ منصوره همه به جای تو منو بو می کردن . چطور دلت اومد با کسایی که جونتم بیشتر دوستشون داشتی این کارو بکنی . ای بی وفا . خانوم بنجوریم بود . می گفت باورش نمیشه رفتی . وای خدا . هنوزم منتظرم زنگ بزنی و بگی من یه فصلم تموم شد . هنوزم منتظرم بگی اگه بابات نیست بابام می بره مدرسه و من بگم به خدا منصوره من دیگه رووم نمیشه بابات بره آخه زشته . وای خدا . می خواستم بیام خونه جدید ازت گله کنم و بگم  اینقدر بد بودیم که تنهامون گذاشتی و رفتی پیش داییت . ما که دوستت داشتیم بی معرفت . چرا تنهامون گذاشتی . آخه چرا . نذاشتن من بیام پیشت . نذاشتن . خواهرات گفتن حالت بد 
میشه . به مامانم گفتن منو ببرن خونه . هر چی گفتم کسی به حرفام گوش نکرد . وای منصوره  . وای ...

نظرات 1 + ارسال نظر
پویا 1383/05/12 ساعت 03:10 ب.ظ http://prodigy.blogsky.com

سلام
تبریک می گم وبلاگ پر محتوایی داری
خوشحال میشم که با هم تبادل لینک یا لوگو داشته باشیم
موفق باشی و به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد