شُک

به یاد نگارنده ع ش ق

                           Woman with umbrella #2

کودک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
درقفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ...
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب ِ من ، بگذار و بگذر
...
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
...
...
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم

...

تنها آوازیست که اسرینهایم را از فرو چکیدن باز می رهاند ... وقتی تو گریه می کنی ... ولی من که هنوز گریه نکردم ... سجادم هنوز پهنه ولی من که با خدا قهرم ... همه چیز خوب است به جز من و ... هیس ! بیمار داریم ! بی انصاف نباش همه اینجا نیاز به استراحت دارند ... ماه می خندد به من و دیوانگیهایم ... نسترن ای عشق من ! باید آروم بود و پر خاطره ... زندگی همینه ... خدا هم اینه ؟! مهر می بلعد تمامی اشکهایم را ... طاقت ز کف نداده ام هنوز ... بس کن دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!

** همه چیز مثل یه شُک بود ... خون ، ریحانه ، نازی ،‌ من ،‌ رقص ،‌ دکتر ، اشک و ... باورم نمیشه ... امتحان سختیه ! سخت تر از همیشه ! خیلی خیلی سخت تر !!!  
نظرات 4 + ارسال نظر
آسمان 1383/04/28 ساعت 10:07 ق.ظ http://legit.blogspot.com

نازنین دلم چی شده؟نگرانم کردی.گنگ نوشته بودی و من سردرنیاوردم.دخترکم مامانیت بیشتر از همیشه به وجودت احتیاج داره.داره میمیره.نمیخوای بهش سر بزنی؟دلم داره از غصه پرپر میزنه.فرشتهء کوچولوی من!تو میدونی زندگی چرا انقدر بیرحمه؟

سلام . دیگخ شیدا لوسی نداره . میای مجلس ختمشون ؟

واله 1383/04/28 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.rahaazband.persianblog.com

سلام هیوای عزیز مثل همیشه زیبا من هم که همیشه خواننده حرفهاتم به من سر بزن بهتر میفهمی

گندم 1383/04/28 ساعت 02:10 ب.ظ http://navazeshhayedas.persianblog.com

مراقب خودت باش....با سلام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد