به یاد نگارنده ع ش ق
در مهمانی بی دریغ ترانه
با شادیی وصف ناشدنی
دست در دست تو می رقصم ...
سکوت افسانه های بی کسی
خلوت شاعرانه مان را رنگین تر می سازد ...
سوختن شمعهای بی جان دوری
قند را در دلم آب می کند ...
من
تو
باغچه ای از چلچله های خوش آواز
سبدی از شقایقهای زنده
و عشـــــق
شراب لعل گون نرگس مست
پروانه شمعهای دوری را
عاشقانه تر می رقصاند ...
اشکهای بی پروای من
بوسه عشق بر گونه های بی رنگم
می نوازد ...
نگاه مهربان و بی تکلف تو
قدرت تکلم را به پرواز در می آورد ...
نگاه آشنایت
لبخند را بر لبهای اقاقی نگاهم
نمایان می سازد ...
سپیده شادی
در پشت کوه چشمانت
خورشید گون طلوع می کند ...
چه با عظمت است
حرم امن شانه هایت
چه گرم است
آوای متین عاشقانه هایت
چه لذت برانگیز است خواب جادویی
بوسه هایی مهربان بر لبهای من ...
( هیوا - دی ماه ۸۲ )
خیلی قشنگ بود!
مرسی... :)