پیش بسوی تکامل ...

                                 
                                  (( بسم  ِ اللهِ الرَّحمن ِ الرَّحیم  ))

( وَ الضحُی ۱ واللّیل اِذا سَجی ۲ ما وَدَّعَکَ رَ بُّکَ وَ ما قَلی ۳ وَ لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّک فَتَرضی ۴ اَلَم یَجدکَ یَتیماً فَاوی ۵ وَ وَجَدَکَ ضالّاً فَهَدی ۶ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فاَغنی ۷ )

قسم به روز یا ظهر آن و قسم به شب هنگام آرام آن که خدای ترا ترک نگفته و بر تو خشم
ننموده است و پروردگار تو چنان به تو عطا کند که تو راضی شوی . آیا تو را یتیمی نیافت که 
پناه داد ؟! و تو را گم کرده یافت رهنمایی کرد و باز تو را فقیر یافت توانگر کرد  

سلام عزیز دلم 
این چند مدتی که نیستم این خونه و یادگاریامونو به تو و تو رو به خدا می سپارم و قول میدم تا وقتی کامل نشدم برنگردم . سعی می کنم از این فرصت نهایت استفاده رو بکنم . باید کامل شم تا لیاقت داشتن خیلی چیزاها رو پیدا کنم . می دونم خدا خیلی بزرگ بوده که تو رو بهم داده . باید این چند مدت ... تنها مهربون من خیلی مراقب خودت باش . مبادا غصه بخوری عزیزم . دوستت دارم ...

( ه .. )

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1383/04/18 ساعت 02:48 ب.ظ

سلام

دهان سوخته ام روسپی خانهء آتش گرفته ایست... قی می کنند روسپیان برهنه اش...مردم بو می کشند...بو بوی سوختگی ست...آتش نشانی کمک ! اما آتش نشان ها درنگ / آتش نشان ها ترا به چکمه هایتان...ترا به برق کلاهتان ، قلب مشتعلم را با ملایمت خاموش کنید...خودم برایتان آب خواهم آورد... چلیک چلیک از همهء چشمهای اشک...بگذارید دنده هایم را بگیرم ، می خواهد بیرون بپرد از قلبم / فرو می شکنند دنده ها اما بیرون نخواهد پرید از قلبم... واپسین فریادم می پیچد در سکـــــــــــــوتـی که داده او را امان : تـــــــو ..... دست کم تــــــو ، باز گو ناله کنان...بازگو با قرنها ، که من می سوزم ...

احمد 1383/04/19 ساعت 06:51 ق.ظ

نکنه می خواین برین؟!

سلام
فقط سعی کن زود برگردی !! (;

موفق باشی ...

حسین 1383/04/20 ساعت 09:06 ق.ظ http://moongate.blogsky.com/

نتیجه ایی که همش بهش می رسن یه روزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد