السلام علیک یا موسی بن الرضا

به یاد نگارنده ع ش ق

میگن اگه طلبید دیگه نه توش نیار ... میگن باید خیلی سعادت داشته باشی تا مهمونت کنه ... میگن باید قسمتت بشه ... میگن باید دلتو پاک کنی تا بتونی مهمون خونش بشی ... میگن باید توفیق داشته باشی ... میگن این شانس آسمونی به هر کسی رو نمی کنه ... میگن ...

...

نمی دونم این میگنا چقدرشون درست باشه ... تنها چیزی که می دونم اینه که هنوز هم می تونم با شرمندگی برم مهمونی عزیزای خدا و این یکی از آرزوهای همیشگیم بود ... اگه الان بپرسن چه احساسی دارم می تونم بگم ، احساس یه گناهکاری که حکم عفو بهش خورده ...

...

می دونم امام رضا من و تو رو با هم دعوت کرده ... من و روح تو ... این دفعه ، من به نیابت از تو میرم اما بهش قول میدم که دفعه بعد دوتایی بیایم خونش مهمونی ... می دونم اونقدر مهمون نوازه که از دیدن من و تو با هم یه عالمه خوشحال میشه ... دوست دارم به امام رضا بلند و رسا سلام کنم مثل همون سلامی که واسه اولین بار به تو ... دلم می خواد اولین حاجتم سلامتی و خوشبختی تو باشه مثل همون حاجت ، شب ِ ... و بدون که تنها کسی که توی لحظه لحظه مناجاتم حضور داره خود ِ تویی ... باور کن ...

...

دستم را مهربان و پر محبت در دست خود گیر
التماس نگاهم را محتاج و عاشقانه بر نگاهت بیفکن 
و مرهمی باش برای دلی که هر دم خالصانه در پِیَت می تپد

( ه ... )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد