من پُرم از امید وصال تو ای دوست !

به یاد نگارنده ع ش ق 
 
 

قول داده بودم با دستانی پُر باز گردم و اکنون منم با دستانی پر از هدفهای شیرین و زیبا . دوری از واژه چندان دشوار نیست اما جدایی از سخن بس طاقت فرساست . سخن یعنی احساس و احساس همان لمس عشق . لبریزم از تمامی ناگفته ها . می دانم روزی می آید که من و تو و
 ناگفته هامان بر سر سفره غزل بنشینیم . پس تا آن روز خجسته نا گفته های دلم را نزد خود  امانت نگه دار ، عزیز دل . مراقب نجواهامان باش و نگذار هیچ لحظه رنگ کهنگی به خود گیرد . 

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست  
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
" گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است ! "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد