زندگی خالی نیست ... مهربانی هست، ایمان هست ...

به یاد نگارنده عشق 



می آیم بسویت ...
دستانم
خالی نیست ...
دل من پر از عشق است، پر از مهربانی ... 
نسیم سادگی بهمراه دارم، نوای تازگی ...
عشق قول وفاداری به زندگی می دهد ...
من به آوای هیوا ایمان دارم ... می دانم تو نیز هم ...   

* شعر پایین از مارتیکه . من از شنیدنش خیلی لذت بردم چون مفهومش خیلی زیباست ...  توی این شعر یه هیوای زیبا پنهون شده، یه نوید قشنگ  ...

(((  الله مع الصابرین  )))
 

  گاهی این دنیا مثل ما با خودش مسئله داره
   میون زمین و آفتاب ، ابر تیرگی میاره ...
   رنگ دریا بر می گرده از هوای تلخ و تیره
   همه چلچله ها رو وحشت خزون می گیره ... 
   گم میشه روی لب گل ، رنگ آفتابی خنده 
   پر میشه زمین غربت از تهاجم پرنده ...
   اما تو می دونی ، پشت این بارون یک ریز 
   روز خوش رنگی دنیاست ، نوبت بدرود پاییز
  
   ما هنوزم پر از آفتاب شب فروز و سایه سوزیم
   روشنایی با دل ماست ، چه بسوزیم ، چه نسوزیم
   نون و آب این زمین هم اگه خون جگر ماست
   غم نخور که قصه ما حرف عاشقای فرداست ...
   گل من ، گلایه کم کن ... تپ غصه ابدی نیست
   بذار آسمون بباره ، گریه هم چیز بدی نیست ...
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد