تقدیم به تو بهترینی عزیز دل ...

به یاد نگارنده ع ش ق

                 

در سکوت سنگین خانه صدای گامهای تو می آید ...
در این خانه شاید صدای فاصله ها ماندنی نباشد ...
اینجا هوای چشمها همیشه ابریست ...
از من مخواه که در بی قراری اشکها صبوری کنم ...
من برای خواندن تو چراغهای دلم را آورده ام !
یادت هست گفتم از دلتنگیت خواهم مرد ؟!
یادت هست لبخند زدی !
و من تلخ این لبخند را تا همیشه به یاد دارم ...

راستی ! تا یادم نرفته ...
آنسوی ابرها در نزدیکی امام زاده ایی غریب خانه ایی گرفته ام ...

به دیدارم بیا !
با شاخه ایی گل زرد و سفید
نکند از یاد ببری ... من آنجا هم دلتنگت هستم ...

در جمع من و این بغض بی قرار جای تو بسی خالیست ! عزیزکم !


* دل که ارزان است ، گو جان می دهم
   هر چه خواهی تو بگو ، آن می دهم

* دوستت خواهم داشت ... بیشتر از باران ... گرمتر از لبخند ... داغ تر تابستان ... دوستت  خواهم داشت ... به عشق تو تنها بهترینم شادتر خواهم شد ... ناب تر ... روشن تر ... بارور خواهم شد ... دوستت خواهم داشت ... باور کن ...

* دیشب مُچ ماه رو گرفتم ؛ وقتی که داشت دور از چشم خورشید ستاره ها رو دید می زد !  حالا کلی مهتاب دارم ، واسه اینکه ببخشم به مهربونی چشات !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد