به یاد نگارنده ع ش ق
چقدر امشب تاریکه ،همه جا سرد و نمناکه . دل من امشب غم داره ... یه غم بزرگ
که فقط خدا می دونه ... آسمون هم میخواد با اشکاش منو دلداری بده ... خدا هم
گریه می کنه ... ولی گریه خدا و آسمون که بدرد من نمیخوره ... من صبر می خوام
من آرامش می خوام ... من بردباری می خوام ... من ....
گر فاصله ای هست میان من و تو
بَردار به لبخندی ، بَردار به پیغامی
سلام ای نازنین ... باز نامه دادم
نِمیره قصه ی عشقِت ز یادم
منو شرمنده کردی با محبت
که دیدار تو اسمش شد زیارت
به فکرتم ، به یادتم ، زنده به انتظارتم
دلم گرفته نازنین ... دلم گرفته ... هوای گریه دارم ... آیا گریه دوای
دردهای من است ؟! امیدوارم باشه چون اگر نباشد ...
به یاد نگارنده ع ش ق
سلام ... سلام ... سلام
چقدر احساس خوبی به آدم دست میده وقتی که فقط و فقط واسه دل خودت
می نویسی البته قبلا هم واسه دل خودم می نوشتم اما از وقتی که این جایگاه
کامنتا رو هم برداشتم رسما و اساسا دیگه میخوام مطالب مطابق میل خودم و
برای دل خودم بنویسم ...
دقیقه های بی تو، پرنده های خستن
آیینه های خالی، دروازه های بستن
اگه نرفته بودی، جاده پر از ترانه
کوچه پر از غزل بود به سوی تو روانه
اگه نرفته بودی گریه منو نمی برد
پرنده پر نمی سوخت، آیینه چین نمیخورد
اگه نرفته بودی و اگه نرفته بودی ...
شبانه های بی تو یعنی حضور گریه
با من نبودن تو یعنی وفور گریه
از تو به آینه گفتم
نوشتمت رو گلبرگ، تو رونفس کشیدم
از رفتن تو گفتم، ستاره در به در شد
شبنم به گریه افتاد، پروانه شعله ور شد
اگه نرفته بودی و اگه نرفته بودی ...
کاش هیچ وقت نمی رفتی به اون غربت لعنتی، می دونم خودت نمی خواستی
... کاش هیچ وقت مجبور نبودی بری ... کاش همه چیز دست من و تو بود ... کاش
حالا پیشم بودی، می دونی که چقدر دلم برات تنگ شده ... کاش این دفعه که
بیایی واسه همیشه پیشم بمونی ... کاش دیگه نری ... کاش ... کاش ... کاش ...
به یاد نگارنده ع ش ق
مسافر پاک و مهربون خودم سلام
شبت بخیر ( آخه اینجا شبه اونجا رو نمی دونم ) حالت چطوره ؟ خوبی ؟ منم خوبه خوبم . راستی یه چیزه باحال بگم امروز اولین جمعه بعد از رفتن توه که دلم نگرفته
می دونی چرا آخه می دونم زود زود میایی پیشم
نمی دونی چقدر خوشحالم
کاش این یک ماه در یک چشم بهم زدن تموم شه و تو بیایی پیش من
چقدر باحاله مگه نه
؟
لحظه ها رو با تو بودن ...
توی نگاه تو شکفتن ...
حس عشقو در تو دیدن ...
دلم می خواست یه دونه پاک کن داشتم تا این روزای باقیمونده تا اومدنت رو باهاش
پاکه پاک می کردم یا یه کادویی، پولی، چیزی می دادم به این عقربه
ساعتا تا مثل فرفره بچرخن و بشن یه ماه دیگه می بینی گلرو کوچولت چقدر
مغز متفکر شده کاش میشد مگه نه
؟ اونجوری دیگه زندگی همه به
خاطر من و تو مختل می شد خب می شد، مگه اتفاقی می افتاد ؟ انقدر آدما
با کاراشون دنیا رو بهم ریختن که اگه ما هم یه ریزه اوضاع رو به نفع خودمون عوض
می کردیم طوری نمی شد ، به نظر تو می شد ؟ می دونی چیه امروز از صبح
داشتم به رنگ عشق فکر می کردم می خوای بدونی به چه نتیجه ای رسیدم
(((( به نظر من عشق یه رنگین کمونه از چند رنگ
اول از همه عشق سفیده یا شایدم بیرنگ چون پاک و بی ریاست
آبیه چون بزرگ و مهربون و بخشندست
سبزه چون ملیح و بی تکبره
قرمزه چون محکمو آتشینه
سیاهه چون تا ابد یه رنگه
زرد چون از تنفر به دوره ))))
به نظر تو عشق چه رنگیه ؟؟ خوب فکر کن وقتی اومدی ایران جوابشو بهم بگو ...
مراقب خودت باش خوب من ...
به امید دیدار
به یاد نگارنده ع ش ق
با احساس ترین خوب من سلام
امروز اومدم بگم که من با این شعر جواب همه حرفام و نوشته هام و سوالامو ازت
گرفتم به خاطر این عشق صادقانت ممنونم ... امیدوارم لیاقت تورو داشتم باشم ...
فقط تنها چیزی که می تونم بگم اینه که
(((( عاشقانه دوستت دارم ))))
اگه تا روز قیامت داشتنت نباشه قسمت
چشم به راه تو می مونم با دلی پر از صداقت
اگه با اشکای گرمم دل سنگ برام بسوزه
اگه جسم من بپوسه بعد دنیای دو روزه
اگه نقش قصه ها شی، مه روی قله ها شی
بری و از من جدا شی اگه باشی و نباشی
نه فقط عاشقت هستم، مرهمی رو قلب خستم
این تویی که می پرستم سرسپرده تو هستم
اگه جای تو به این دل همه دنیا رو ببخشن
میگذرم از هرچه دارم اگه باشی عاشق من
اگه زنجیره به پاهام اگه قفلو اگه صد بند
میرسم هرجا که هستی به تو و عشق تو سوگند
اگه باشی تاجی بر سر یا که از ذره ای کمتر
دل من داغ تو داره تا ابد تا روز آخر
نه فقط عاشقت هستم مرهمی رو قلب خستم
این تویی که میپرستم سرسپرده تو هستم
اگه با یک قلب تبدار بشم از عشق تو بیمار
یا وجود عاشقم رو ببرم تا چوبه دار
اگه زندگیم فنا شه طعمه خشم خدا شه
یا که در حسرت عشقت روحم از بدن جدا شه
اگه قلبمو شکستی رفتی و از من گسستی
مهربون یا خودپرستی هر چه هستی هر که هستی
نه فقط عاشقت هستم، مرهمی رو قلب خستم
این تویی که میپرستم سرسپرده تو هستم
نه فقط عاشقت هستم، مرهمی رو قلب خستم
این تویی که میپرستم تو بتی من بت پرستم
عشق من ... عشق من
((((( گلروی عاشق و منتظر تو )))))
به یاد نگارنده ع ش ق
دلم گرفت ای هم نفس
پرم شکست تو این قفس
تو این غبار
تو این سکوت
چه بی صدا نفس نفس
از این نامهربونی روزگار ، دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهایی ، یه روز دستاتو میگیرم
تو این شب گریه می تونی پناه هق هقم باشی
ای همزاد همخونه چی میشه واسه همیشه کنارم باشی
دوباره من
دوباره تو
دوباره عشق
دوباره ما
دو همنفس
دو همزبون
دو همسفر
دو همصدا
تو ای پایان تنهایی ، پناه آخر من باش
تو این شب مرگی پاییز ، بهار باور من باش
بذار با مشرق چشمات ، شبم روشن ترین باشه
می خوام آیینه ی خونه با چشمات هم نشین باشه
دارم توی تب میسوزم ... چشام از زور گریه باز نمیشن ... دستامو از بس به صورتم محکم فشار دادم تا صدای گریم نپیچه حتی نای تایپ کردن هم ندارن اما چیکار کنم
که اگه حرفای دلمو اینجا هم نگم از غصه دق می کنم ... از دیشب تا حالا فقط جلوی پنجره اتاقم میخکوب شدمو زل زدم به دریا ... همش با خودم زمزمه می کنم
(((( لعنت به این روزگار بی معرفت، لعنت به این تقدیر شوم ))))
(((( لعنت به هرچی که ما آدما به حکم صلاح میخوایم به خودمون تحمیل کنیم ))))
آخه به توهم میگن خدا ؟؟ این بود عدل و انصاف و حکمتت ؟؟ اینجوری بهم برش میگردونی اینجوری ؟؟ نتیجه همه التماسام این بود ؟؟ نتیجه همه دعاهام همین
بود ؟؟ میخوای ازم جداش کنی ؟؟ هان ؟؟ میشنوی ؟؟ می بینی ؟؟ اینه حکمتت
آره ؟؟ میخوای ازم بگیریش ببریش پیش خودت ؟؟ تو که انقدر خودخواه نبودی ؟؟ بودی ؟؟ مگه نمیگی از تو حرکت از من برکت ؟؟ اینه معنیش ؟؟ اینه آره ؟؟ پس
من چی ؟؟ من چی میشم ؟؟ هان ؟؟ من چی میشم ؟؟ من که فقط به عشق با
هم بودنمون لحظه لحظه زندگیمو بهت التماس کردم ؟؟ پس التماسای من چی
میشه ؟؟ پس اون با یه عالمه آرزو چی میشه ؟؟ اینه مصلحتت ؟؟ اسمه این گذاشتی مصلحت ؟؟ یعنی خدای عادلو حکیم تویی ؟؟ نه باور نمی کنم ... باورم
نمیشه همه اینا خوابه ... همش واسه امتحان منه ... میخوای صبر و تحمل منو بسنجی ... آخه چرا اینقدر سخت می خوای امتحانم کنی ؟؟ پس چرا ساکتی ؟؟
چرا جوابمو نمیدی ؟؟ تو که همه بنده هات رو محاکمه می کنی از محاکمه خودت
میترسی و سکوت می کنی هان ؟؟ آخه یه چیزی بگو، یه حرفی بزن ... بگو اینا
همش یه امتحان واسه آزمایش صبر منه ... بگو اون واسه همیشه پیش من میمونه
... بگو تنهام نمیذاره ... بگو نمی خوای از من بگیریش ... بگو دیگـــــــــه ...
دیگه حالم از این التماسای بی جواب به تو که اسم خودتو خدا گذاشتی بهم میخوره
میگی عادلی پس عدلت کجاست ؟؟ میگی منصفی پس کو انصافت ؟؟ میگی حکیمی
پس کجاست حکمتت ؟؟ کــــــــــو ؟؟ کجاســــت ؟؟ بگو دیگـــــــه ؟؟
و ای بهترین، پاکترین و با ارزش ترین دارایی من توی این روزگار روباه صفت و مکار
اگه با هم بودنمون فقط یه لحظه باشه، حتی اگه یک نفس هم باشه من تا آخرین لحظش هستم اینو ثابت می کنم . تقدیر هرچی باشه مهم نیست، من تقدیرو عوض می کنم، من به خاطر داشتن تو با همه دنیا می جنگم برام هیچ چیز دیگه ای هم مهم نیست تنها چیزی که برام مهمه برام
((((( تویــــــــــــی ، تــــــو )))))
خودتم اینو خوب میدونی پس سعی نکن منو از راهی که اومدم منصرف کنی چون می دونی منصرف نمی شم چون تو خودت منو خوب می شناسی میدونی که من چقدر لجبازم پس با این حرفا من قانع نمی شم .
(((((من زندگیو بدون تو نمـــــی خوام ... نمــــــی خوام ... نمــــی خوام )))))
(((((زندگی بدون تو برام قشنگ نیســت ... نیسـت ... نیسـت ... نیست )))))
اگه خدا می خواد به اسم صلاح و تقدیر و این حرفایی که حالم از شنیدنشون بهم
می خوره تورو از من بگیره پس باید منو هم بگیره چون من زندگیو بدون تو نمی خوام
دیشب به خدا هم گفتم به تو هم میگم خوب گوش کن اگه خدا بخواد تورو ازم بگیره
منم پا میذارم روی همه اعتقادای که تا حالا به خودش و فرستاده هاش داشتم ...
میشم بی دین ، کافر ... حتی واسه کوچکترین چیز هم ازش کمک نمی گیرم ...
دیگه تا آخر دنیا هم درخونه شو نمی زنم ... دیگه از یاد می برم خدایی هست که
بقیه اونو به مهربونی و انصاف می شناسن ...
فقط یه خواهش ازت دارم و اونم اینه که به خاطر من، دختری که تک تک لحظه هاشو باعطر یاد و خاطره تو خوشبو کرده، دختری که تو براش مظهر عشق و مهربونی بودی، دختری که تو بهش یاد دادی زندگیو قشنگ ببینه، دختری که از تو
یاد گرفت باید همیشه انسان بمونه، باید به همه کمک کنه، باید خوب و از خودگذشته باشه مقاوم باش و مقاومت کن ... بمون و منو تنها نذار ... خواهش می کنم بمون ...
و بدون که من همیشه دوستت دارم
همیشه همیشه دوستت دارم
بهت قول میدم همیشه کنارت بمونم
فقط تو بمون و مقاومت کن
گلروی عاشق تو