به یاد نگارنده ع ش ق
ای همه آرامشم از تو ، پریشانت نبینم
چون شب خاکستری ، سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من ، یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار ، اینگونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی ، رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها ، اُفتان و خیزانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفری رنگ
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
کاشکی قسمت کنی تنهایی خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم ...
( ه .. )
به یاد نگارنده ع ش ق
بسته ای بار سفر ، کوله بارت بر دوش ، چمدانت در دست ، نگهت خیره به راه ، قصد رفتن داری ، چه بگویم به تو من ؟! می توانم به تو گویم :
* " نرو ؟! " ... این خوشایند تو نیست ...
* " هر چه میخواهی آن کن " ... خالی از احساس است ...
* میتوانم بزنم نعره :" بمان ! " ... می گویی چه مغرورانه و تحکم آمیز ! ...
* "میتوانی بروی" ... بی تفاوت حرفیست ...
* می توانم به تو گویم : " گر روی چون گل تاخته بر روی توفان از غمت خواهم مرد ، بی تو خواهم پژمرد ... " ... اماتو که باور ننمایی سخنم ...
خود بگو ... خود بگو با تو چه گویم؟! ... به چه حالت زمانی که مرا ترک کنی از غمت یاد کنم و از تو فریاد کنم ؟! ... خود بگو با تو چه گویم که خوشایند تو باشد ، نه تحکم آمیز و نه بی تفاوت خالی از احساس ؟! ... خود بگو ؟! ... خود بگو با تو چه گویم ؟!
بسته ای بار سفر ، کوله بارت بر دوش ، چمدانت در دست ، نگهت خیره به راه ، قصد رفتن داری ... "دست حق همراهت! خیرت پیش"....اما نه! لحظه ای صبر نما....فکر من مغشوش است
... جملاتم مبهم و زبانم الکن ... خود بگو با تو چه گویم ؟! خود بگو ؟!
...
...
تا بیندیشم که چه باید به تو گفت ... رفته بودی و من گم شده در پیله تنهایی خویش ! با خود اندیشیدم ... که اگر باز آیی ... چه بگویم به تو ، من ؟!
به تو خواهم گفت : " ... "
( ستاره از وبلاگ بهونه )
به یاد نگارنده ع ش ق
کاشکی دنیا واسه یک شب مال من بود
کاش نگات به هر کی جز من واسه یک شب قدغن بود
اگه اون چشمای نازت یه ضریحی داشت طلایی
اونقده دورش می گشتم که نشه پیداش جدایی
یادگاری می نوشتم کاش رو گلبرگای قرمز
می نوشتم " عزیزم هر جا باشم بی تو هرگز "
وقتی به روشنی خورشید می نگرم که افق چشمان تو بر نگاه خسته من تابیده باشد ... زمانی تن خشکیده شب را نوازش می کنم که روح خسته من با گرمای دستان نوازشگر تو آرام گیرد ... ثانیه ای دلتنگی من به لبخند تعبیر می شود که عطر مهربان تو در کوچه تنهایی من بپیچد ... دقیقه ای به نوای عشق گوش فرا می دهم که گرمای آتشین نفسهای تو در قلب من اوج گیرد و لحظه ای به آرامشی دریایی می رسم که به تو رسیده باشم ... عزیز دل من ...
به یاد نگارنده ع ش ق
زیباترین ثانیه های زندگی ه ... ، لحظات دوست داشتنی و پر مهر با تو بودنست
" نازنین همیشه مهربان من "
به یاد نگارنده ع ش ق
بار الها ! شاهدم باش ... ضامنم باش ... خداوندا ! پناهی ندارم جز تو ... تو تنها پناهم باش ... مهربانا ! نگذار حس کنم گزند همه چیز مال من بوده و هست ... پروردگارا ! پروردگارم ! کاش همه چیز گفتنی بود ... کاش همه چیز دیدنی بود ... خداوندگارا ! شاهد باش ... ناظر باش ... بگذار فراموش کنم حرفای کسی که اینچنین آزردم ... خدایا ! مگر نخواندی صبور باش ؟!
* باید همه چیز رو هضم کنم ... باید فراموش کنم نیشخندها رو ، زهر خندها رو ... خدایا کمکم کن قوی باشم ... خدای من ! بابا چطوری تحمل می کنه ؟! به منم از اون قدرتا بده ... من قدرت می خوام تا بتونم همه چیزو تحمل کنم ... خدایا ! نمی دونم به جزای کدوم گناه نکرده باید اینقدر عذاب بکشم ... الله علیمٌ بذات الصدور ... الا بذکر الله تطمئن القلوب ...
** وقتی رفت حاشیه درختامون طلایی بود
ماه توی آسمون بود و قحطی روشنایی بود **
به یاد نگارنده ع ش ق
اگر خانه ام بی تاب و غم گرفته نگاهم می کند !
اگر دیوار ترک خورده اتاقم بی شعف صدایم می کند !
اگر نوای سازم تسکین گریه هایم نیست !
اگر پنجره امیدم دلگرمی دادن را از یاد برده است !
اگر غبار برگه های خاطراتم سراغی از کلماتم نمی گیرد !
اگر خدایم هر دم بی کسیم را فراموش می کند !
گناه من چیست ؟! گناه من کجاست ؟!
تو بگو ... تو را به عشق قسم بگو ...
به یاد نگارنده ع ش ق
در قلبم گلستانی خواهم ساخت و بر روی تمامی گلبرگهای آن خواهم نوشت ،
تا آخرین لحظه غروب زندگی با جان و دل دوستت خواهم داشت
" تنها مهربان دل من "
به یاد نگارنده ع ش ق
بین ما هفت کوه و دریا
فاصله افتاده اما
به تو نزدیکترم امروز
قلب من می تپه با قلب تو اینجا
تو به هر حال و هوائی که باشی
عاشقم تا همیشه عاشق تو
* آهنگهای جدید گوگوشو خیلی دوست دارم ... مثل این آهنگ و بقیه آهنگاش ...