به یاد نگارنده ع ش ق
گاه می اندیشم که تو والاترین هدیه ای هستی که خدایم از آسمان برایم به ارمغان فرستاد ... هدیه ای که نمی دانم به پاداش کدامین نیکی مستحق دریافتش شده ام ؟! من همه تن گناه و خطا بودم اما تو سراسر مهربانی و رحمت ... عزیز دل ...
* می خواهم شعری بگویم
زلالتر از نگاه سراسر خواستنیت
معصومتر از چشمان مهربانت
و ناب تر از تمامی احساس سرشارت
اما واژه ای نمی یابم زیرا;
نگاهت زلالترین تصویر حک شده در قلب حروف
چشمانت پاکترین نقاشی قلم خورده درتاروپود کلمات
و احساست غنی ترین احساس واژه های عاشق است ...
** معجزه کن ای معجزه گر ...
*** بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذ رنگی .....
به یاد نگارنده ع ش ق
حس عجیبی دارم ... حسی شبیه به یه بیقراری ممتد یا شاید هم یه احساس پر از تشویش ... خیلی لحظه ها لبریز از حس گفتنم ولی به قول یه دوست " اینجا اما دیگه امن نیست شاید ! " جای جایه این میعادگاه مقدس انعکاس با تو بودنه . بازتاب تموم لحظاتی که با جون و دل، از تو، دل پاک و قلب مهربونت می گفتم * دیدی چه رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم * ذره ذره این خاک دامنگیرو مثل خدا و تو می پرستم ...
قصه از کجا شروع شد
از صدای مهربون و یه سلام عاشقونه
اومدم به مهربونی که بگم با تو یکرنگم
تا بگم چه نازنینی ای شکوفه قشنگم
ای سلام عاشقونه، ای عزیز آشیونه
عشقمون کاشکی همین جوری بمونه
عشق تو برای قلبم اولین و آخرینه
تویی تنها همزبونم که همیشه نازنینه
اگه ۱۰ سال اگه ۱۰۰ سال شب و روز با تو باشم
تو واسم هنوز همونی که برام عزیزترینی ...
باید به خانه بروم .... همین امشب .... فارغ از تمامی هیاهوهای شبانه .... به خانه برمیگردم .... باور کن .... شاهد میگیرم خدای زمین را .... نوای حزن انگیز مادر را می شنوم .... برگرد ....
* دلبرکم چیزی بگو به من که از گریه پرم
به من که بی صدای تو از شب شکست می خورم ...
به یاد نگارنده ع ش ق
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی، خودش داره
خودش گیره، گرفتاره
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسوایی ما
که تنهاتر نشه تنهایی ما
که کار ما گذشته از شکایت
هنوزم پایبندیم در رفاقت
می ریزه تو خودش دل غصه هاشو
(((( آخه هیچکس نمی خواد قصه هاشو ))))
به یاد نگارنده ع ش ق
من از جنس احساسم
برای تــــــو
بهشتی خواهم ساخت ...
من عاجزانه می گویم
به عشق تــــــــو
نیازمندم ...
من تو را دوست دارم
و از قلب سرخ تـــــــــــــو
به قلب آبی آسمان می رسم ...
به یاد نگارنده ع ش ق
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود ...
من با تو سخن می گویم
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من با لبانت برای همه سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست ...
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن می گویم
بسان باران که با دریا سخن می گوید
زیرا صدای من با صدای تو آشناست ...
به یاد نگارنده ع ش ق
اینجا زمستان است ...
یاسهای سپید را سرما زده ...
دل شقایق عاشق یخ زده ...
آبی عشق زیر خروارها برف مدفون می شود ...
نگاه آدمیان پر از غم سکوت ...
پونه بنفش زانونه غم بغل گرفته ...
راستی اینجا کجاست ؟!
به یاد نگارنده ع ش ق
سلام بر خدا و بزرگی و عظمتش ... سلام بر چهره بی رحم طبیعت ... سلام بر
دل لرزان زمین ... تو می دانی چرا دل زمین این چنین عذاب آور لرزید ؟! شاید از
نامهربانیه آدمای پست یا نه از بی عدالتی بدکاران ؟! نکند از جفا و ستم متمدنهای
رذل پیشه ؟! چـــــــــــــرا ؟!
سلام بر دست عدم و نیستی روزگار فانی ... سلام بر روح فناگر و خبیث زمانه
گرگ صفت ... سلام بر جای خالی انسانهای دردمند، کسی می داند با چه
می شود پر کرد جای خالی بی پناهانی که اسیر خشم طبیعت شدند ؟! پول،
غذا، امداد و ... عزیزان از دست رفته را به آنان باز می گرداند ؟! کودکی چند
ماهه که والدینش پس از ۵ سال با دنیایی نذر و نیاز از خدا هدیه گرفته اند، نو
عروس جوان با دریایی آرزو، دانشجوی جوانی که می توانست فردای خانواده ای
را تضمین کند ........ سلام بر خروارها خاک مقدس ... سلام بر بمی که دیگر بم
نیست ... سلام بر نگاه آبی کودکی بی پناه که شاید از زهرهلاهل هم دردناکتر
و کشنده تر باشد ... سلام بر داغ سرخ و آتشین مادری گریان که فرزندش را
می طلبد ... درود به عظمت آدمی ... درود بر قلبهای دریایی پاک ...درود بر
احساسات لطیف و محکم ... درود بر عاطفه و مهربانی ... درود بر سخاوت
یاسهای آدم نما ... درود بر وجدان قشنگ آدمیان ... درود بر دخترکی یتیم که با
سخاوت سهم خود را به دیگری می بخشد .... درود بر پسرک تنها با دلی به
وسعت دریا ... درود بر بهار عاطفه ... درود بر مهمانی قشنگ احساس ...درود بر
همدردی بهاری نوادگان آدم و حوا ... درود بر فرشته های آسمانی ... درود بر
محبت ... درود به هر چه مهربانی را در ذهن عشق به تصویر کشید ...
که بود که سخن از مرگ عاطفه در سال ۲۰۰۰ به میان آورد ؟! چه کسی حرف
از گم شدن مهربانی زد ؟! قلبهای مهربان هنوز در تپش است ...
...... قلب من، قلب تو، قلب ما می تپد ......
ما هنوز زنده ایم ... عشق هنوز زنده است ... مهر ماندنیست ... وجدانهای پاک
بیدار مانده ... ایران و ایرانی جاویدان است ...
گر باور نداری بیا و به تماشا بنشین ...