گهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز ...

به یاد نگارنده ع ش ق
لحظه لحظهء این انتظار تلخ و کشنده رو به عشق دیدن تو سپری می کنم ... توی 
هرکدوم از نفسام اسم تورو به زبون میارم آخه دلم خیلی برات تنگ شده و فقط
به خاطر امید به بودن تواه که قلب من هنوز تپش داره و الا اگه همین امید رو ازم 
بگیری ( به خاطر دلایلی که به نظر تو مقبول اما از نظر دل عاشق من نـــــامقبوله )
قلبم برای همیشه تپشش رو به خاک سرد هدیه می کنه .....
دلم هر لحظه به یادت آهی جانسوز می کشد 
نگاهم به دنبال نگاه آشنایت می گردد 
اشکاهایم هوای شانه ات را در سر می پرورانند   
دستایم سراغ گرمای دستاهایت را از آفتاب می گیرند
پاهای خسته و ناتوانم همراه باوفایشان را می جویند
به نظر تو اینا به آرزویهایشان می رسند یا خیر ؟!
من که امیدوارم برسند و الا ...
نظرات 4 + ارسال نظر
سعید 1382/09/12 ساعت 10:42 ق.ظ http://nale.persianblog.com

سلام سلام به دوست مهربون ایام ما !

ممنون از محبت های بیکرانتون که ما رو شرمنده کرده.
و همچنین از لینک کردن سرزمین ما.

قلب کوچک ریحانه برای مهربانانی چون شما گشوده است که مهربانی را دریغ نمی کنند.

براتون روزهای سرشار از مهربانی و سلامتی آرزو می کنم.
برای ریحانهء مهربونتون هم سلام برسونید.

ارادتمند

سلام سلام خنده دار نه:) مرسی که دوباره نظر خواهی گذاشتی... نوشته های قشنگتو همیشه میخونیم...

محیا 1382/09/12 ساعت 01:27 ب.ظ http://mehrabooni.persianblog.com

گلروی مهربونم سلام......عزیزم هنوز دلتنگی های تو تموم نشده؟شاید توی این لحظه ها فقط صبر و امیده که آدم رو پا بر جا نگه میداره......منم آرزو میکنم که به آرزوت برسی.....خیلی زود.....شاد باشی عزیزم.

امین 1382/09/12 ساعت 06:42 ب.ظ http://loveanddie.persianblog.com

میبینم که عشق و مرگ منو پاک کردی ... )):

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد