دلم گرفته ..  

 

 

*‌ فقط نپرس از چی ،‌لطفاْ ..

" تو اینقدر خواستنی هستی که این گله نمی فهمه .. ! "   

 

لب هام تکون می خوره ، آروم  ِ آروم .. سلام .. نمی بینی .. نمی شنوی .. رد می شی .. بی تفاوت و سرد .. اونقدر که از سرمات محکم تر می پیچم دورم ، پالتوم رو .. سرم رو بالا می گیرم ..نگام به آسمون می افته .. آبی و ابریه ، صاف .. مثه آینه .. خودمو توش می بینم .. غرق می شم .. می خندم .. تا جایی که چشمام چیزی رو نمی بینه .. همه ی صورتم خیس اشکه .. اشکی که اشک شوق نیست .. اشک غم هم نیست .. اشک فراموشیه ..  فراموشی کسی که هیچ وقت نبود .. احساس آرامش می کنم .. بارون می آد .. نرم و بی قرار .. دست هام رو می کشم روی صورتم .. بازم خیسه .. خیس بارون .. چترم رو باز می کنم .. بند کیفم رو می کشم سمت خودم ، محکم تر .. آره ، باید برم .. باید برم .. باید ..