-
!!!
1383/03/14 00:26
به یاد نگارنده ع ش ق عزیز دل هیوا سلام ... مهربون من حالت خوبه ؟! خوبی آقا ؟! ... اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده ... بازم مثل همیشه دارم دنبال یه شروع میگردم ... یه شروع خوب ... دیدی وقتی دنبال یه چیزی می گردی که نیاز فوری بهش داری بدتر گمش می کنی ... حالت منم یه جورایی اینجوریه ... عزیز دلم ... امشب دلم گرفته ......
-
کلید شروع
1383/03/11 22:12
به یاد نگارنده ع ش ق تنگ بلور بی ماهی مشتی روشنی شمعدانی نقره پیاله ای ترانه گل اطلسی سیبی کال کاسه آب آسمان ستاره پیمان آینه ... * به نظرت برای یک شروع کافیست ؟!
-
رویا !
1383/03/11 11:37
به یاد نگارنده ع ش ق صدای پای شب می آید ، مشتاق و آبی ! با نسیمی از عطر آرام تو ! حضور زیبا و پر تپش تو ! هنوز هم وقتی می آیی قلبم پر شورتر می تپد و اشکهایم صادقانه تر ! به شمار لحظات تنهاییم ، عاشقانه نگاهت می کنم ، نگاهت مهربانست و پر از عشق ، چون همیشه ! به قدر ثانیه های بارانی خاطره هامان ، بی صبرانه می بویمت ،...
-
من و کلمه هام
1383/03/10 14:16
به یاد نگارنده ع ش ق * دیشب به یاد تو آسمان را به جستجوی مهربانیت بوییدم ... سرت را روی شانه ام بگذار به خداوند عالم سوگند دیگر برایت نه حافظ می خوانم و نه سهراب ، فقط تو ... شعر تو را خواهم گفت ... باور کن ... * نگاهت پر است از احساس و مردانگی ، و چشمان پر غرور و مهربانت مرا از قعر عزلت به فراسوی شادمانی ، حتی تا...
-
باران اشک !
1383/03/10 09:10
به یاد نگارنده ع ش ق * پیشکش تنها امید زندگانیم که جز دلی بیقرار و مشتی واژه چیزی در طبق اخلاص ندارم * امشب دل آسمانم بارانیست ، من نیز هم ! نمی دانم ! شاید دلتنگی وسیعی داشته باشد ! آرام و بیصدا می گرید بلکه ، گشایشی پدید آید ... ممکن است اشکهایم میان قطراتش گم شوند ... یا شاید بشویدشان آنگونه که ، هیچ کس نداند شبی...
-
هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی !
1383/03/09 11:30
به یاد نگارنده ع ش ق حرف دل ... گفته باید شود ! شنیده ، نیز هم ! هی فلانی ! دو ، سه خطی بنویس ! ساده تر ! رنگین تر ! سوژه امروزی ! در پی قافیه و واژه نباش ! حرف دل ... نگاشته باید باشد ! حفظ ، نیز هم ! توفیری نمی کند با نگاه باشد یا حرف ... ماندگار باید باشد ! در نگاه ، دل ، خط خط ِ کاغذ ! هی فلانی ! حرف دل ... اگر...
-
به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی
1383/03/08 16:18
به یاد نگارنده ع ش ق یادگاری از غریبی آشنا * ۱۶ آبان ۸۲ * ** و گاهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز ** ...
-
یک روز آبی
1383/03/06 22:36
به یاد نگارنده ع ش ق شاید یک روز آبی ، که عشق با نسیم نگاه ِ تو گیسوانم را می نوازد ، پرنده لبخند به کویر سوخته لبانم باز گردد ... جرقه امید دق الباب کند و سپیدی، سپیدی چهره مهربان تو تمامی سیاهی لحظه هایم را پر کند ...
-
قلم نگاه
1383/03/06 14:11
به یاد نگارنده ع ش ق نقطه ای برای شروع ... سرگردان بین کلمه و واژه ... آغاز موزیکی ملایم لبریز از تمامی احساسهای صادقانه ، و تنها یک قلم برای آزادی حروف ... شاید باید تراشیده شود تا بنویسد ... شاید هم نه ... اگر دوباره شکست چه ؟! می شود تراشیدش ؟! حرف دل بی قلم بر دل حک می گردد ... با کلید نگاه ... نگاهی پر سکوت ......
-
من نیازم تو رو هر روز دیدنه ! از لبت دوستت دارم شنیدنه !
1383/03/05 13:08
به یاد نگارنده ع ش ق گهگاهی، دل کوچک من، تنگ می شود ... شاید برای اولین احساس، اولین خنده یا حتی اولین عشق ... شاید برای اولین دوستت دارم ... شاید برای بوسه ای که کوشید بر گونه ات بنشیند اما هرگز ننشست ... شاید برای آخرین بغض ... شاید برای فاصله ای که دوست داشت فاصله نباشد ... شاید برای قطره اشک وداع ... شاید برای...
-
قطره ای از دریای دلتنگی !
1383/03/04 23:42
به یاد نگارنده ع ش ق چند صباحیست نفس حروفم تنگ و سرد گرفته ... نمی دانم روح کلماتم سرما زده یا زمستان به حیاط نفسهایش سر کشیده ... پیمان بسته ام روان و با احساس بسرایم ... اما، تنها مهربان دلم گهگاهی گفتن، کاری بس دشوار می گردد ... ذهنم تاب می خورد ... واژه هایم می گریزند ... دلکم بارانی می شود ... آتش دلتنگی تو همیشه...
-
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه ... نفس منو بگیر
1383/03/03 00:41
به یاد نگارنده ع ش ق اشکهای ریز من، آرام و دانه به دانه از شوق چشمان تو به روی گونه های خشکم می غلتد ... اما این بار اشکهایم از شادی ِ زیبایی ِ احساس گیرای توست ... باور کن ... بر خود می بالم ... به خودم می بالم ... می بالم ... خداوندا ... نگهداری از گوهری گرانبها استحقاق می خواهد خداوندا ... کمکم کن ... کمکم کن ......
-
روی رخشنده تو، قبله ماست
1383/03/02 22:25
به یاد نگارنده ع ش ق خداوندا ! ذهنم پریشان و قلبم بی قرار است ... رشته زندگیم را به دستان امن تو می سپارم آنگاه طوفان می خوابد و آرامش تو حکمفرما می شود ! مهربون همیشگی من سلام ... حالت چطوره ؟! خوبی عزیز دل من ؟! دوست دارم همیشه بخندی و شاد باشی ... نمیخوام هیچ وقت غم صورت مهربونتو بپوشونه ... میدونی چیه ... صورت...
-
زندگی خالی نیست ... مهربانی هست، ایمان هست ...
1383/02/29 13:01
به یاد نگارنده عشق می آیم بسویت ... دستانم خالی نیست ... دل من پر از عشق است، پر از مهربانی ... نسیم سادگی بهمراه دارم، نوای تازگی ... عشق قول وفاداری به زندگی می دهد ... من به آوای هیوا ایمان دارم ... می دانم تو نیز هم ... * شعر پایین از مارتیکه . من از شنیدنش خیلی لذت بردم چون مفهومش خیلی زیباست ... توی این شعر یه...
-
واژه هایم، خط به خط ، همه تقدیم تو باد ...
1383/02/29 09:56
به یاد نگارنده ع ش ق نوای سوزناک خانه غریبانه صدایم می کند ... نذر کرده ام سطری جدید به نام تو و یاد خدا قلم بزنم ... باید هیواوار سرود ، پر از شور تمامی نغمه های صادقانه ... قلمم باید رنگین تر باشد ... رنگ مهربانی چشمهای تو ... بی شک هر شروعی که با تقدس تو و عظمت خدا ، برای من بی نظیرترین نواست ... به پاکی نگاهت قسم...
-
جمعه ها غم دیگه بیداد می کنه !!!!
1383/02/25 16:23
به یاد نگارنده ع ش ق جمعه است انگار یا نه شاید جمعه ای باشد ... نمی دانم کدامین درست است یا کدامین درست باید باشد مهم این است که جمعه ای بی تاب بین کلماتم تاب می خورد ... تا حالا پیش آمده بخواهی روزی بیاید اما وقت آمدنش فقط دلتنگ و غمگین شوی ؟! ... حکم جمعه ها برای من این چنین است ... اشکهای گاه و بی گاه ... باورت می...
-
کلماتی از عشق
1383/02/23 10:07
به یاد نگارنده ع ش ق چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و چه غم انگیز است دور از تو بودن ای کاش می دانستی بدون تو زندگی چه ناشکیباست * پاییز را به عشق می شناسم و تو را به مهربانی و بزرگی ... زمین کوچک است و گامهای من و تو عاشقانه ترین ... چه وسعتی دارد عشق من و تو ... * دلم اندازه این ابرا گرفته ... * گاهی...
-
جشن من و تو
1383/02/22 11:50
به یاد نگارنده ع ش ق هوس کرده ام جشن بگیرم ... مناسبتش مهم نیست ... تنها یک جشن که من و تو باشیم و خدامان ... دوست دارم این خانه آذین بسته شود ... با دستان من و تو با هم ... و یک کیک لیمویی پر از شمعهای صورتی در هم با شکوفه های سفید به اندازه همه خوشبختیهامان ... دوست دارم رویش نوشته شود " به نام صداقت قلبهامان " فقط...
-
تقدیم به تو بهترینی عزیز دل ...
1383/02/21 19:05
به یاد نگارنده ع ش ق در سکوت سنگین خانه صدای گامهای تو می آید ... در این خانه شاید صدای فاصله ها ماندنی نباشد ... اینجا هوای چشمها همیشه ابریست ... از من مخواه که در بی قراری اشکها صبوری کنم ... من برای خواندن تو چراغهای دلم را آورده ام ! یادت هست گفتم از دلتنگیت خواهم مرد ؟! یادت هست لبخند زدی ! و من تلخ این لبخند را...
-
زندگی با حضور تو ،تنها بهترینم، بسیار زیباست ...
1383/02/21 13:04
به یاد نگارنده ع ش ق * اول راهی یا نه شاید وسط راه ... اما مهم نیست ... مهم اینه که یه همسفر مهربون و قدرتمند داری ... یه همسفر زیبا که بودنش برات پر از عشقه ... یه دنیا عشق و یه عالمه حس آرامش ... مهم اینه که دوستش داری ... مهم اینه که دوستت داره ... مهم اینه دلاتون به بودن همدیگه قرصه ... مهم نیست کی چی فکر می کنه...
-
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم
1383/02/18 14:13
به یاد نگارنده ع ش ق آسمان ابریست ... باد می آید ... ابرهای تیره آسمان را پوشانیده اند ... دل من گرفته ... خدا نیست ... تو نیستی ... انگار هیچ کس نیست ... من اینجا، تنها ... هوا بوی غم میدهد ... باد زوزه می کشد ... من گریه می کنم ... آسمان می بارد ... چیز زیادی به یاد ندارم ... سر درد امانم را بریده ... هیچ چیز نمی...
-
بامزه ترین موجود دو پا
1383/02/18 10:00
به یاد نگارنده ع ش ق می خوام شروع کنم به نوشتن که با خنده و شلوغ کاری میاد پیشم. به نوشته هام می خنده و میگه " عَمِه آس و پاس برام بذار می خوام برقصم " بدون موزیک خودشو آروم و ناز تکون میده ... کاش تو هم بودی، میدیدیش می دونم تو هم مثل من عاشق کاراشی ... کلی بامزه و تپل و دیدنی شده ... مامانش برده موهاشو کوتاه کرده...
-
چشم به راه تو می مونم با دلی پر از صداقت
1383/02/16 21:56
به یاد نگارنده ع ش ق می خوام هر لحظه برات بنویسم ... هر ثانیه به یادت اشک بریزم ... و هزار بار بخاطر مهربونیات آه بکشم ... آه حسرت ! حسرت نبودنت پیشم و یه آسمون دلتنگی ... می دونم دوست داری نوشته هامو بیشتر بخونی ... پس به عشقت می نویسم هر نفس ... تا بدونی قد همه دنیا دوستت دارم ... دوستت دارم ...
-
احساس من اینگونه نوشت
1383/02/16 10:43
به یاد نگارنده ع ش ق چقدر دلم تنگ است ... برای دیدنت ... برای داشتنت و برای ... چقدر دلم تنگ است ... چقدر دوستت دارم ... چقدر مهربانی و دوست داشتنی ... " ای که در خوبی و پاکی چلچلراغ آسمانی " این روزها نمی شود گفت شادم و می خندم غمگینم ، از غم تو غم تنهایی و بی کسی تو کمرم را شکانده ... تا خورده ام ... مثل برگی در باد...
-
بدون تو هرگز !
1383/02/15 14:22
به یاد نگارنده ع ش ق سلام عزیز مهربونم ... قشنگم ... خوبی بهونه مهربونیام ... عزیز تنهاییام ... چقدر دلم می خواست پیشت بودم ... کنار تو ... چقدر دلم می خواست اونقدر برات حرف می زدم که دل مهربونت هوس نکنه باز بگیره ... آخه عزیز دلم تو همه زندگی منی ... خدااااااااااااااااااااااااا ... بازم داری اشکامو عوض حرفام رونه می...
-
دل قوی دار سحر نزدیک است ...
1383/02/14 13:55
به یاد نگارنده ع ش ق نیلوفر رویید ... ساقه اش در تمامی رگهایم پیچید مهربانی و پاکیش کل هستی ام شد همه من ... نیلوفرم ... عشقم ... زندگیم ... دلم عجیب محکم و امیدواره ... می دونم فرشته های آسمونی هیچ وقت تنهات نمی ذارن ... بقول اون خانوم مهربونه یه فرشته آسمونی با چادر سفید همیشه تو رو در پناه خودش گرفته و نمی ذاره بهت...
-
....
1383/02/13 22:55
به یاد نگارنده ع ش ق سلام مهربون قشنگم ... عزیز دل من ... نمی دونم توی زندگیم چه گناهی مرتکب شدم که خدا با عزیزترین عزیز دلم، با همه هستیم داره همچنین معامله ای می کنه ... خدااااااااااااااااااا ... نمی دونم چرا چند وقته باهام قهر کردی ... اول مهربونمو ازم دور کردی حالا هم داری کاری می کنی غصه بخوره ؟! من که گفتم من...
-
معجزه کن ای معجزه گر !
1383/02/12 14:30
به یاد نگارنده ع ش ق مهربونم سلام ... نمی دونم حالا کجایی و چیکار می کنی ... نمی دونم چرا این دوری داره روز به روز سنگین تر میشه ... با اینکه دکتر غدقن کرده پای کامپیوتر بشینم اما دلم طاقت نمیاره نیام و برات درد دل کنم ... آخه دکترا فکر می کنن عقل کلن همیشه دلشون می خواد دستور بدن اما نمی دونن که من دلم واسه مهربونم...
-
همچنان پای پیاده ...
1383/02/10 21:24
به یاد نگارنده ع ش ق یه شاخه گل زرد و سفید ... قطره اشک ... انتظار پیوسته یه معجزه طلایی ... یه دل بیقرار ... یه دنیا پر از حرفای نگفته ... سکوت ممتد ... اللهُ علیمٌ بذات الصدور ... یه قاب عکس ... یه دفتر که برگاش از سکوت سفید شده ... یه سوال بی جواب ... ( اگه وقتشو داری با این کلمه هام جمله بساز ... البته اگه وقتت...
-
اخطاریه !
1383/02/10 17:47
به یاد نگارنده ع ش ق پرسید به خاطر کی زنده هستی ! با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم " به خاطر تو " بهش گفتم " به خاطر هیچکس " پرسید پس به خاطر چه زنده هستی ! با اینکه دلم داد میزد " به خاطر دل تو " با یک بغض غمین بهش گفتم " به خاطر هیچی " ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی ! در حالی که اشک در چشمانش جمع شده...