IN THE NAME OF LOVE'S GOD
every night in my dreams i see you i feel you
that is who i know you GO ON
far across the distance and spaces between us
you have come to show you GO ON
NEAR ...FAR....WHEREVER YOU ARE
I BELIEVE THAT THE HEART DOES GO ON
once more you open the door
and you here in my heart and my heart will GO ON AND ON
love can touch us one time and last for a life time
and never let go till we're gone
love was when i loved you one ture time i hold you
in my life we'll always GO ON
there's nothing i fear and i know that my heart will GO ON
in my life we'll always GO ON
we'll stay forever this way you are safe in my heart
AND MY HEART WILL GO ON AND ON
به یاد نگارنده ع ش ق
صــــــدای دهــــــــــــــــل میاد
صـــــــدای دهــــــــــــــــل میاد
از توی سینــــه کـــش کوههای بلنــــــد
از جاده هـــــایی که به دل می رسنـــد
ایـــــــن صـــدا از دهـــــل مــــــردیه که
غـــــــم عشقی توی دلــــــــش زندونیه
سوخــــــته با هر آتیــــش ساده ای که
روبروش افـــــــروخته و ارزونیــــــــــه
حالا وقتـــــی که هوا ابـــــــری میشه
قلب عـــــــاشقش دوباره می تپـــــــه
میـــــاد انگار یـــه دســــــت پنهـــــونو
پــــــرده سیــــــاه رو قلبش می کشه
اون وقــــته که با صــــــدای دهـــــلش
می کشه فـــــریاد دل از توی سینــــــه
میگه عـــــاشقم میســـــوزم تا ابــــــد
اگــــه راه و رسـم عـــــاشقی اینــــــه
به یاد نگارنده ع ش ق
سلام مهربانم
صدایم کن تا امان یابد عابری خسته در شب باران
صدایم کن تا ببالم من در سحرگاهان با سپیداران
از آن سوی خورشید از آن سمت دریا صدایم کن
تو لبخند صبحی پس از شام یلدا از این تیرگیها رهایم کن
و اینک
آری دوست داشتن زیباست گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایانی دگر نیندیشم که خود دوست داشتن زیباست
ودگر اینکه
تو از شهر غریب بی نشونی اومدی تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دورو جاده های پر غبار برای همصدایی هم زبونی اومدی
تو از راه میرسی پر از گرد و غبار تمومه انتظار، میاد همرات بهار
چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت چه خوبه پاک کنم غبار رو از تنت
غریب آشنا دوستت دارم بیا
منو همرات ببر به شهر قصه ها
بگیر دست منو توی اون دستات
چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم میمونم منتظر تا برگردی پیشم
توی زندونم با تو من آزادم
غریب آشنا دوستت دارم بیا
میشینم میشمارم روزا و لحظه ها
تا برگردی بیای بازم اینجا
چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم میمونم منتظر تا برگردی پیشم
دوستت دارم مهربان
گلروی تو
به یاد نگارنده ع ش ق
بهترین خوب دنیا سلام
این چند روزه کلی خوشحالم چون که میدونم تو به کلبه دلتنگیام سر میزنی . این چند روزه همش سعیم این بود که نوشته هام واسه تو باشن و خوشحالت کنن گرچه گاهی اوقات یه
خورده غر میزنم اما خوب اینو بذار به حساب نازک نارنجی بودن من. راستی دیشب آهنگ عادت سیاوش قمیشی رو به یاد تو یه عالمه بار گوش دادم . یادت میاد اینو واسم میذاشتی
بعدش من ازت میپرسیدم چرا این آهنگو دوست داری تو هم جواب میدادی آخه خیلی لطیفه آره
یادت میاد؟؟؟منم دیشب این آهنگو ۱۰۰۰بار گوش دادم . دیشب احساس کردم سیاوش قمیشی داره حرفای منو میزنه آخه اونا حرفای منه به تو مخصوصا اونجایی که میگه
توی خلوت خودم تنها فقط مال منی ( چون توهم همیشه مال منی)
اما یه چیزو توی اون آهنگ نفهمیدم و اون اینه که دوست داشتن یه نوع عادته یا عادت نوعی از دوست داشتنه؟؟ یعنی چون دوستش داری بهش عادت کردی یا نه برعکس چون بهش عادت کردی دوستش داری؟ اصلا رابطه عادت با دوست داشتن چیه؟؟؟
ولی در کل خیلی آهنگ زیبا و پرمحتوایه. اونقدر هم لطیف و شاعرانه است که خوبخود اشک
آدمو در میاره منم که مثل همیشه اشکام دم دستمن . راستی اون کبوتره که گفتم میاد لب پنجرمون قهر کرد و رفت میدونی چرا آخه گفت که هر وقت یاد گرفتی صبور باشی و نذاری شب
توی دلت خونه کنه من میام؟؟؟؟ این چند روزه هرچی واسش دون ریختم نیومد انگاری راستی
راستی قهر کرده باید سعی کنم یه جوری دلشو به دست بیارم چون هم میخوام نامه های تو رو واسم بیاره هم اینکه همه میگن تا توانی دلی بدست آر دل شکستن هنر نیست......
حالا منم میخوام به حرف بقیه گوش کنمو هر جور شده برشگردونم ببینم مگه توهم کبوتر
بودی که زود از روی پنجره دل من پر کشیدی و رفتی؟؟ شاید تو هم قهر کردی یا نه شاید
خواستی با رفتنت منو امتحان کنی؟؟ تا با رفتنت بفهمی که چقدر دوستت دارم و برام عزیز و مهمی یا که چقدر من صبور و پرطاقتم؟؟؟؟؟
اما اینو بدون که اگه کبوتر هم باشی که از پنجره اتاقم پر کشید و رفت مطمئن باش
هر کاری میکنم که برگردیو بازم لب پنجره دلم ساکن شی البته این دفعه واسه همیشه.... قول میدم انقده واست دون مهربونی بریزم که با عشق به طرفم پرواز کنی.......راستی تو میدونی عشق دو کبوتر چه جوریه؟؟؟ کبوترا عاشقترن یا آدما؟؟
و تو ای کبوتر سفید عشقم من همچنان به انتظار بازگشتت لب پنجره تنهاییهایم ایستاده ام تا دوباره به سمتم پر بکشی. بگو چند کوچه باید انتظار بکشم که باز دلت
هوای پنجره ام را بکند؟؟؟چند دریا صبر را تحمل کنم که پرنده ام به آشیانه برگردد؟؟؟
چند اقیانوس شب سرد و تاریک رو به خانه دلم را ندهم تا تو مهمان روزای روشن و
آفتابیم شوی؟؟؟
و در آخر هم این شعر رو که حرفای خودمه از زبون سیاوش قمیشی تقدیم تنها کبوتر هم پرواز زندگیم میکنم که خیلی دلم هوای همربونیاشو کرده
هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم
یا حتی از تو با خودم یه لحظه صحبت بکنم
هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم
بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم
اونقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه میشکنی
اما تو خلوت خودم تنها فقط مال منی
ترسم از اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه
یا روی شیشه چشات غبار آهم بمونه
تو پاک و ساده مثل خواب حتی با بوسه میشکنی
شکل همه آرزوهام تجسم خواب منی
حتی با اینکه هیچ کس مثل من عاشق تو نیست
پیش تو آیینه چشام حقیر لایق تو نیست
دوستت دارم.......دوستت دارم.......دوستت دارم
گلروی تو
به یاد نگارنده ع ش ق
شب در رگهای خورشید لانه کرده بود
مهتاب پر از روشنایی به دیدار آفتاب میرفت
باد شعر آشنایی را زمزمه میکرد
عطر شقایق سرخ مانند عشق
در تمام تنم به رقص درآمده بود
دستانم با حس گرمای دستانت
به اوج خواستن رسیده بود
نگاهم با درک زلالی نگاهت
لحظه ها را به فراموشی هدیه داده بود
دلم با دیدن چهره مهربانت تپشهایش را
به پیچک زمان سپرده بود
زبانم از مشاهده این صحنه های زیبا
به بند درآمده بود.................................