به یاد نگارنده ع ش ق
آن هنگام که به آوای دل انگیز باران گوش فرا میدهم..... آن زمان که قدمی به سوی پاکی
اقاقیها برمی دارم......آنگاه که چشمانم را به آسمانی به وسعت دریا می دوزم... و زمانی
که تمامی زمزمه های باد را به خاطر می سپارم یا که رقص جوانه ها را در آغوش نسیم
تماشامی کنم...آنگاه که باسکوت اسمت را مشق می کنم...آنگاه که شبهایم را با تو
بودنت تقسیم می کنم...آنگاه که ستاره های خندان رااز پشت پنجره های دوستی شمارش
می کنم........هنگامی که زلالی آب را با زلالی نگاه تو می سنجم ......سرخی قلبم را در سرخی عشق محو میکنم.... رنگین کمان احساسم را به آسمان صاف دلت هدیه می کنم......آنگاه که برای کبوترهای لب پنجره خاطراتم به بهانه آوردن خبرهای خوش دانه های
مهربانی می پاشم.....آنگاه که دستهایم را به بهانه گرفتن قاصدکهای خوش خبر دل عاشقت
به طرفت دراز می کنم
تنها تو را می پرستم و از تو یاری می جویم مهربان
به یاد نگارنده ع ش ق
مهربونم سلام
ستاره امیدم ، از تو به خود رسیدم
تمام زندگی رو توی چشمای تو دیدم
یادم نمیره هرگز لحظه خوب دیدار
وقتی که عاشقونه به تو شدم گرفتار
اگرچه از تو دورم تویی عزیزترینم
عاشقترم ز دیروز تا زنده ام همینم
تو رو چون سایه، پا به پا میبرم
تو رو با خود به قصه ها میبرم
تورو ای نازنین من عاقبت
تا به جشن ستاره ها میبرم
شب که ستاره ها عروسی دارن
جای ستاره من و تو خالیست
من میرسم یه روز به تو
ستاره های ما زهم جدا نیست
نمیدونستم اینقدر دلم واسه صدا کردنت تنگ شده....نمیدونستم اینقدر دلتنگ خنده هاتم....نمیدونستم که دلم واسه حرفای مهربونت ( خانومی ، خانوم کوچولو ، گلروی
من گفتنت) یه ریزه شده.....وقتی باهات صبحت میکردم دلم میخواست زمان تمومی
نداشت، دلم میخواست با صدای تو که مثل لالایی نرم و لطیفه،عقربه های ساعت به
یه خواب عمیق و پایان ناپذیر فرو برن....نمیدونی که حس آشنایی که توی حرفات بود
همه دلتنگیای ناشی از جداییت رو با خودش برد. امروز فهمیدم با ارزشترین هدیه ای که خدا بهم داده تویی که پر از مهربونی و صداقتی .چقدر امروز قشنگ بود وایـــــی
راستی به همین زودی باز دلم واست تنگ شد آخه تو از بس مهربونی منو یه عالمه
لوس کردی.خیلی خوشحالم که باز تورو پیشم دارم قد یه آسمون پر ستاره خوشحال و شادم. فقط میتونم بگم که
یه دریای زلال احساس + یه دل کوچیک که توش پر از عشق به توه + با یه سبد قاصدکای
خوش خبر + یه طبق گلای شقایق و اطلسی های بنفش + یه قلب بیقرار که ورد زبونش
تویی تقدیم به تویی که بینهایت دوستت دارم...........
گلروی عــــــاشق تو
به یاد نگارنده ع ش ق
به نظر من قشنگترین حسی که می تونه توی یه نفر بوجود بیاد حس تعلق یا همون
تعلق خاطر هستش . نمی دونم چه جوری توصیفش کنم اما میدونم که خیلی عالم قشنگی داره. قشنگیش به اینه که زندگیت از حالت تک بعدی خارج میشه و تمامی
کارات به یه شوق خاصی انجام میشه.
عشق لالایی بارون توی شباست
نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه شبنم و برگ گل یاس
لحظه رهایی پرنده هاست
تو خود عشقی همزاد منی
تو سکوت من و فریاد منی
دستای تو خورشید و نشون میدن
چشمای بستمو بیدار میکنن
صدای بال پرنده رو لبات
توی گوشام دوباره تکرار میکنن
عشق لالایی بارون توی شباست
نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه عزیـز با تــــــــو بودن
آخـــــــرین پنــــــــاه مونـــدن منه
بچه ها میدونستید چقدر پایان انتظار شیرینه!!!!واییییییییی اصلا قابل توصیف نیست
فقط واسم دعا کنید که هول نشم موقع حرف زدن آخه مثل بچه کلاس اولیا هول
شدم و اینم یه شعر واسه بهترین خوب دنیا که با اومدنش لحظه هامو پر از
شقایق عشق کرد
در عمق نگاهت تمامی میخوانم تمامی رازهای نگفته ات را
و در آیینه سرای چشمهایت آن شوق تماشایی را
و هچنین رایحه عشقی که در کلامت ماوا گزیده
اکنون زمان اثبات عشق و بودن فرا رسیده است
بیا اعترافهای سبزمان سیاهی دوری را محو کند
و بمان تا جوانه های پر طراوت احساسم کاهلی خزان را به خود نگیرد
همواره عطر گل یادت با من بوده و هست
بدون تو طعم شعرها و غزلهایم تلخ و میرا است
آخر تویی شاه بیت غزلهایم
گلروی شاده شادددددددد
به یاد نگارنده ع ش ق
به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی نپرس از چی گرفته
منو دریغ یک خوب به ویرونی کشونده
عزیزمه تا وقتی نفس تو سینه مونده
توی این تنهایی تلخ منو یک عــــالمه یــــــــاد
کسی که عاشقانه به عشقش پشت پا زد
برای بودن مــــن به خـــــود رنگ فنا زد
چه دردیه خدایا نخواستن اما رفتن
برای اون که سایه اش همیشه رو سر من
کسی که وقت رفتن دوباره عاشقم کرد
منو آباد کردو خودش ویرون شد از درد
به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی نپرس از چی گرفته
به آتش تن زد و رفت تا من اینجا نسوزم
با رفتنش ، نرفته توی خونمه هنوزم
هنوزم سالار خونه است پناه منه دستاش
سرم رو شونه هاشه، رو گونمه نفسهاش
به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی نپرس از چی گرفته
بازم یه سلام دیگه به ....... آدم دنیا ( جای این نقطه چین رو خودت با یه کلمه مناسب پر کن)
امروزم یه جمعه دیگه داره تموم میشه اونم به بدون تو . میدونی امروز دقیقا ۲ ماه از رفتنت
می گذره آخه امروز ۱۴ شهریوره . باورت میشه این دو ماه واسم مثل دو سال گذشت . خیلی
واسم سخت بود یعنی مرگ بود میدونم نباید از سختیام واسه اونی که دوستش دارم
بگم این حرف تو بود یادت میاد ولی خوب من نمی تونم نگم آخه نمیشه. آخه خوب،من اگه
حرفامو به تو نگم به کی بگم آخه؟؟؟؟ ماه که دیگه خسته شده از دست من. همش میگه
خیلی بهونه گیر شدی گلرو به خاطر همین منم باهاش قهر کردم . حالا که دارم اینا رو واست می نویسم کل خاطره هامون داره جلوی چشمام میرقصه راستی چقدر رقص خاطره ها خوب
اما دردناکه . تمام خاطره ها از اوایل آشناییمون( که تو زبانت خوب نبود.....که من هیچوقت به
پیغامات جواب نمی دادم و تو همیشه شاکی میشدی.......اونوقت که من به خاطر نمره هام
ناراحت بودم و تو دلداریم میدادی.....اون زمان که گفتی گلرو من بهت علاقمند شدم......اون
روز که با بابام صحبت کردی و من بعدش از ترس از دست دادنت کلی به عذرخواهی کردم اما
تو گفتی با این کار علاقه ات نسبت به من بیشتر شد....اولین باری که با هم صحبت کردیم
و تو همش میگفتی تو مغروری و حرف زدنت هم با غروره.......اولین دیدار که بهت گفتم بهت
میاد خیلی مظلوم باشی اما تو گفتی اینا همه ظاهریه گول نخور......شبی که گفتی باید بری
که من تا صبح گریه کردم.....شبی که من دلم گرفته بود و تو با حرفات دلتنگیامو از بین بردی..
...اون روزی که گفتی حسودیت میشه به کسی که میخواد جای تو رو توی قلب من بگیره منم
گفتم من نمیذارم هیچکی به جز تو دلمو تصاحب کنه.....شب قبل از رفتنت به تهران که گفتی منو فراموش کن( اینو نمیخوام یادم بیاد آخه اون شب ........) روز بعدش که حالتو پرسیدم و تو گفتی حال خراب که پرسیدن نداره میدونی واسه من اون شب بدترین، افتضاحترین شب زندگیم بود . تو نمی دونی اون شب من چی کشیدم....هیچکی نمیدونه فقط خدا شاهد بود و بعدش شب وداع
هزار جهد بکردم که یارم تو باشی
انیس دل امیدارم تو باشی (این بیتو یادت میاد؟؟؟؟؟)
و بعد تو که گفتی گلرو منو به خاطر همه چیز ببخش...............................................
و من موندم و یاد تو،خاطره تو و عشق تو راستی بعد از رفتنت فهمیدم که اون شب فقط میخواستی با من صحبت کنی نمی دونم چی میخواستی بهم بگی اما وقت رفتنت تورو به
خدا سپردم از خدا خواستم که همیشه مراقبت باشه نذاره تنها بمونی ، نذاره غربتو احساس کنی بهش گفتم من عزیزمو از تو میخوام پس حفظش کن و الان ۲ ماه از اون زمان میگذره.........
میدونم این نوشته هارو میخونی پس تورو خدا اگه منو دوست داری اگه گلرو واست عزیزه
همونطور که میگفتی واسم یه پیغام بذار کوچیکم باشه عیبی نداره فقط مال تو باشه و خودت بنویسی بخدا هیچی دیگه نمیخوام فقط یه پیغام. مراقب خودت باش مهربونم و بدون که هرجا
باشی من خیلی دوستت دارم.
گلروی تو که خیلی خیلی دوستت داره
به یاد نگارنده ع ش ق
خدای مهربونم سلام
امشب یه دنیا باهات حرف دارم . امشب درمونده تر از همیشه اومدم در خونه ات.
آخه امشب شب جمعه است میگن شبای جمعه تو همه رو دست پر از در خونه ات
بدرقه میکنی آخه میگن توی این شب تو حاجت همه رو روا میکنی . امشب اومدم بهت التماس کنم که تنهام نذاری، تورو به بزرگیت قسم که تنهام نذار آخه من خیلی تنهام .خدای خوبم میدونم هیچوقت دست رد به سینه این گلروی خطا کار نزدی پس بازم مثل همیشه کمکش کن چون فقط تورو داره اگه از تو نخواد باید از کی بخواد
خدای مهربونم عزیزترینم کمکم کن . خدایا خیلی خسته ام فقط چشمم به کرم خودته پس نا امیدم نکن من منتظرم.................