-
[ بدون عنوان ]
1383/09/13 10:59
به یاد نگارنده ع ش ق لب ها می لرزند ، شب می تپد ، جنگل نفس می کشد ، پروای چه داری ؟ مرا در شب بازوانت سفر ده ! انگشتان شبانه ات را می فشارم و باد شقایق دور دست را پرپر می کند . به سقف جنگل می نگری : ستارگان در خیسی چشمانت می دوند . بی اشک ، چشمان تو نا تمام است و نمناکی جنگل نارساست. دستانت را می گشایی ، گره تاریکی می...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/12 22:01
به یاد نگارنده ع ش ق تو بخند ، وقتی می خندی همه ی دنیا می خنده آسمون آفتابی میشه در به روی شب می بنده . تو دلیل خنده هامی ، تو دلیل گریه هامی . تو پری قصه هامی ، یه ترانه روی لبامی . وقتی دلگیر می شی ، دلتنگ . وقتی که ، غصه باهاته دلم از دنیا می گیره که شریک گریه هاته بخون از زندگی با من ، بگو از روزای روشن تا به...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/12 12:12
به یاد نگارنده ع ش ق قبول کن ، ببین ، این تمام ِ من است ؛ همه وجود ِ من ، که تنها نگارنده زیبایی عشق توست .. * کاش شبایی که ابر چشمام ، دشت سجاده بی کسیم رو سیراب می کرد ، نور روشن نگاه تو رنگین کمون بعد از بارونش می شد .. کاش روزایی که دلم می رفت سر همون کوهی که به اندازه تو ، قوی و بزرگ نیست ، خورشید وجود تو از پشتت...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/09 09:21
اشکهای بی تاب من، دانه به دانه ، روی گونه های چروکیده ام می غلتند و هیچ کس نیست که .. تو هم نیستی و این منم که چون همیشه غرق در تنهایی محض خود پی ساحلی برای دریای اشک هایم می گردم .. می دانی .. مدتهاست سراغی از اتاقک کوچک خیالی مان نگرفته ای .. دیگر نمی گویی شب را در انتظارم بمان تا .. دیگر نمی گویی .. هیچ نمی گویی .....
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/04 10:52
به یاد نگارنده ع ش ق تو شگفت انگیزی ، سزاوار و دوست داشتنی ؛ نه کسی هرگز چون تو بوده و نه کسی چون تو خواهد بود . تو یگانه ای و بدیع ؛ و هر آنچه که از تو ، چنین موجود بی همتایی ساخته در خور عشق است و تحسین . * چند مدتی هست که این آهنگ شده لالایی شبای من ! واااای ! گریمون هیچ ! خندمون هیچ ! باخته و برندمون هیچ ! تنها...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/03 11:21
به یاد نگارنده ع ش ق نفس نفس بودن ِ من از تو شکفتن و گفتن ِ من از تو مرورم کن خط به خط از نو بیا و شعر محال ِ من ، شو دیشب وقتی با تو صحبت می کردم فهمیدم با اون همه ادعایی که هر روزه برای بزرگ شدن و بزرگ بودن می کنم هنوز یاد نگرفتم عجول نباشم و کسی رو بی دلیل متهم نکنم . آدمها باید ببخشن تا بخشیده بشن . این جمله رو...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/02 22:45
به یاد نگارنده ع ش ق پیر مشرق ، عزیز مهربونم بین ما هفت کوه و دریا فاصله افتاده اما به تو نزدیکترم امروز قلب من می تپه با قلب تو اینجا . زشت و زیبا ، تلخ و شیرین گرم و سرخوش ، سرد و غمگین تو به هر حال و هوایی که باشی عاشقم تا همیشه ، عاشق تو . بسته با تو نفس من ، اگه باشم یا نباشم لایق تو . * ببخش که با حرفهای بچه...
-
[ بدون عنوان ]
1383/09/01 15:03
به یاد نگارنده ع ش ق در شعرهایم ، به دنبال شانه هایت می گردم تا سرشانه هایت را خیس گریه کنم. در شعرهایم ، به دنبال دستانت می گردم که آتش می گیرند تا این شعر را بخوانند. و به دنبال چشمانت که از مهتابی آبی می نگرند مرا و میان دلتنگی و باران بی قرارند. باران بهانه است ! دلم بی قرار توست . ** * دختر از درد گریست و پسر...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/30 23:22
به یاد نگارنده ع ش ق آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود عکس شیدایی در آن آینه سیما نبود در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف گوهر اشکی که من می خواستم پیدا نبود بر لب لرزان من فریاد...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/30 22:09
به یاد نگارنده ع ش ق عشقی را که می جویی در همین لحظه در جستجوی توست . اشتیاق تو ، خیالهای عمیق تو که می خواهی کسی دوستت بدارد ، تنها سایه هایی از شیرینی ذوب کننده روحی هستند که می خواهد عاشق تو باشد . در جستجویت صادق باش و هوشیار نسبت به لحظه هایی که عشق به تو رخ می نماید . تو تنها وسیله ای هستی که عشق برای غلبه بر...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/29 21:10
به یاد نگارنده ع ش ق " لا اله الا اللّه "
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/29 15:32
به یاد نگارنده ع ش ق آهای ابرهای تیره ی خاکستری ! فکر نکنید اگر بمانید ، من از دیدار ماه ِ شب ، مایوس و نا امید می شوم .. " نه ! " .. " نه ! " .. " نه ! " به ظلمی که ، بر دل کوچک و صبورم روا می دارید ، سوگند ؛ آنقدر لب پنجره ، منتظر آمدنش می مانم تا دیگر آهی از حسرت نیامدنش ، برایم باقی نگذارید ! پ.ن : - " اهلی کردن "...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/28 12:15
به یاد نگارنده ع ش ق در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی است دل من به اندازه عشق به پهنه های ساده خوشبختی می نگرد . سهم من این است .. سهم من این است .. سهم من این است .. سهم من ، آسمانی است که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد . سهم من ، گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست و در اندوه صدایی جان دادن که می گوید " دستهایت را...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/27 07:59
به یاد نگارنده ع ش ق زیبا ! هوای حوصله ابری است ، چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید ، دلتنگی ِ مرا . زیبا ! .. زیبا ! .. هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد ، از من مگیر چشم ! دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد . یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دل ها معنا شود . یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/26 22:19
به یاد نگارنده ع ش ق چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل ِ پاک و ساده پنجره ی باز و غروب ِ پاییز نم نم بارون توی خیابون خیس توی ذهن کوچه های آشنایی پر شده از پاییز ِ تن طلایی تو نیستی و وجودمو گرفته شاخه ی خشک ِ پیچک تنهایی یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می خونه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/25 17:05
به یاد نگارنده ع ش ق زندگی شاید آن لحظه مسدودی است که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ، ویران می سازد و در این حسی است که من آن را با ادراک ماه خواهم آمیخت . در اتاقی که به اندازه یک تنهایی است ، دل من ، به اندازه یک عشق به پهنه های ساده خوشبختی می نگرد . به نهالی که در باغچه خانه مان کاشته می شود . و به آواز قناری...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/23 17:51
به یاد نگارنده ع ش ق شاعر نیستم اما می سرایم تو را با اندکی اضطراب ، شاید تو را آنگونه که هستی نتوانم از قلب جاری کنم می دانم که در نگاهم تنیده ای با من یکی هستی ، می شناسمت .. با منی در بینهایت تصور .. آری ! تو سرشار از منی .. و من با تمام کوچکی ، عظمتت را در خود جای داده ام ای بزرگ و همیشگی ! عشق را در تمام ابعاد به...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/22 23:17
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/22 23:15
به یاد نگارنده ع ش ق توی واپسین نفس تو یه آدمی هم پرواز باز تو می تونی فقط ، باشی برام هم نفس ساز من هنوز تشنه ی نورم ، تشنه ی دشت خورشید زود بیا که بال غربت همه ی پرامو چید بیا هم هوای من ، برای من صمیمی منو از اینجا ببر ، تو ای جفت قدیمی * تو خودت بهتر از هر کسی می دونی که چقدر دوستت دارم پس اگه گاهی اوقات یه...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/21 22:49
به یاد نگارنده ع ش ق امشب نیز گذشت و مهتابی دیگر نیز هم .. باید باور کنم که تو نیامدی و نمی آیی هم .. باید باور کنم که من محکومم تنهای تنها به پیشواز اشک هایم بروم و دیگر هیچ .. چقدر تلخ است و سیاه ، شبی که هیچ ستاره ی روشنی به من سلامی تر و تازه نمی رساند .. اگر آمده بودی سخن ها داشتم که با تو بگویم و ولی دریغ که باز...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/21 11:14
به یاد نگارنده ع ش ق کلمات شعرم تنها برای پیدا کردن عطری از تو بوییده می شود و آسمان بهتر از هر کسی ، می داند که ؛ نمناکی چشمان من ، بارانیست برای تو .. اما نازنین ، تو ، باور مکن ! این ها همه بهانه ی اشک است و من ، فقط ، دلم بیقرار توست ، همین ! چیزی نمونده تا عید قدماشو تو خانه هامون بذاره و دلامون رو پر از سرور و...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/19 19:42
به یاد نگارنده ع ش ق دوست دارم تو هم به " a piece of light " از آلبوم" snapshot " مهرداد آسمانی گوش کنی .. چقدر عشق رو زیبا توصیف می کنه وقتی میگه " حرفی که عطرتت باهاشه نمی تونه کهنه باشه " فکر کنم تمومی عاشقای واقعی به هوا ، نور ، صدای پای معشوقشون و خیلی چیزای دیگه حسادت می کنن . این حس حسادت گیراترین حس دوست داشتن...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/17 22:40
به یاد نگارنده ع ش ق امشب هم از آن شبهاست ، هوا سخت وحشی شده است و عاشق انگار باید بی باران هم ، فرسنگها دور را عاشق بود ، انگار .. هی ماه ! دل تنگم من ! می فهمی ، نه ! .. آری ! .. به گمانت هان ! هی تو ! با توام ، با خود ِ خود ِ تو ! می دانی که دل چقدر بی تاب است و لجوج می دانی که هیچ طاقت ندارد دوریش را تحمل کند می...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/16 18:22
به یاد نگارنده ع ش ق در زندگی گاه لحظاتی هست که دلم از فرط گرفتگی مچاله می شود . آنوقت آرزو می کنم زیر باران راه بروم . آنقدر بروم که به اندازه پیراهن آسمان خیس شوم . هم آسمان تو ببارد و هم چشم های پر غصه ی من . نمی خواهم هیچ چتری بین من و باران تو فاصله بیاندازد . نمی خواهم هیچ کسی بین من و تو باشد . می خواهم سرم را...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/15 11:34
به یاد نگارنده ع ش ق اگر روزی خواستم طرحی از آرزوهایم را ، بر بومی از فرداهای خوشبخت بنگارم حتم داشته باش ، فقط و فقط ، به سراغ خود ِ تو میایم ! بگذار کمی بیندیشم ، آهان .. فهمیدم ! باید زردی نگاه خسته ات ، خورشید طلایی روزهایم شود و نارنجی پر شور شطینت های جوانیت ، انوار کوچک سیب نورانیم را مادری کند .. سرخی دلت ، می...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/13 19:14
به یاد نگارنده ع ش ق نمی دونم چرا اینجوری میشم .. احساس می کنم وقتایی که تو حالت خوب نیست ، منم مثل یه کلاف سردرگمی هستم که تمامی اعضای بدنش رو بهم گره زدن و نمی دونه باید چه کنه تا آزاد بشه .. این روزا اصلا خوب نیست .. خستگی روزانه از یه طرف و افکار مشوش من از طرف دیگه همه چیزو داره بهم می ریزه .. نمی فهمم .. نمی...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/10 12:18
به یاد نگارنده ع ش ق همه جای خانه را بو می کشم مبادا آمده باشی و من در غرق در خواب ، به بی خبری و غفلت دلسپرده باشم .. .. محال است بوی غریب تو را حس نکنم محال است بیایی و صدای تکرار کنان نفسهایت را نفهمم محال است عزیز ، محال ! .. .. خیالت که در دل پیچد ، اشک را منزلی نیست جز گونه های خشکیده و گر گرفته من .. .. همه جا...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/10 10:28
به یاد نگارنده عشق تو به من خندیدی ! و نمی دانستی من ، به چه دلهره ( ! ) از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه ! سیب دندان زده ، از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام ، خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این...
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/08 17:21
به یاد نگارنده ع ش ق ای ! ای مثه من تک و تنها دستامو بگیر که عمر رفت ؛ همه چی تویی ، زمین و آسمون هیچ .. سلام یگانه بی بهونه من .. می دونی که خیلی وقته برات نامه ننوشتم و باهات درد و دل نکردم ! انگاری همه چیز از یادمون رفته . فراموش کردیم ماهمون هر شب منتظره تا نیم ساعت نگاش کنیم و اون از چشمامون راز دلمون رو بخوونه ....
-
[ بدون عنوان ]
1383/08/07 12:23
به یاد نگارنده ع ش ق روزه ی عشق را ، با بوسه ای شیرین از تو ، افطار خواهم کرد و به شکرانه ی گونه هایی شرمگین در سحرگاه وصال ، لحظه سرخ اذان یگانگی به پاکی و سادگی عاشقانه هامان ، نماز خواهم برد .. * رشک می برم به هوایی که تو را جانی تازه می بخشد و به آسمانی که بی دریغ ، از گزندی تازه ، در امانت می دارد ..