فاصله

به یاد نگارنده ع ش ق
من میگم: منو شکستن چشم فانوسمو بستن
تو میگی:خدا بزرگه ماهو میده به شبه من
من میگم:اخه دلم بود اونکه افتاده به خاکه
تو میگی: سرت سلامت ایینه ها زلالو پاکه
من میگم :فاصله مرگه بین دستای تو با من
تو میگی: زندگی اینه حاصله عشقه تو با من
من میگم :حالا بسوزم یا که با غصه بسازم
تو میگی: فرقی نداره من که چیزی نمی بازم
من میگم :اینجا رو باختی عمری که رفته نمی یاد
تو میگی: قصه همین بود تو یه برگی توی این باد
                                                             

روزهای تنهایی

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام بر مهربونترین مهربونه دنیا
حالت چطوره؟ خوش میگذره بدون من؟ مسافرت،اینورو اونور؟ من که حسابی دلم برات تنگ شده روزای که تو نیستی منم انگار نیستم وجود ندارم.یه مجسمه میشم که فقط راه میره
و به سوالای اینو اون جواب میده(آره..نه....نمی دونم..شاید...امکان داره..... ) .یادمه بهم گفتی از دوران انتظار خوب استفاده کن چون خیلی با ارزشن ولی من حرفتو گوش نکردم.یه چیزو میخوام یواشکی بهت بگم باید قول بدی به هیچکی نگی این چند روزه خیلی دختر بدی شدم همه از دستم شاکی شدن آخه من از نگاههای پرترحمشون خسته شدم می خوام بگم بابا ولم کنین من که بچه نیستم خودم از پس خودم برمیام اما به خرجشون نمیره بازم می خوان برام دل بسوزونن نمیدونن که من از این جور زندگی متنفرم تازه یه چیزه دیگه قولی که بهت داده بودم هم یه کمی شکوندم ولی فقط یه کمشوها بهت قول داده بودم هیچ وقت گریه نکنم چون با این کارم تورو ناراحت میکنم ولی نتونستم طاقت بیارم وگریه کردم
ببخش منو که ناراحتت کردمو زدم زیر قولم اما چاره ای نداشتم بغض داشت خفه ام می کردخیلی خودمو کنترل کردم که جلوی بقیه اشکم در نیاد(گفته بودی جلوی بقیه محکم باشم)اما تو تنهایی خودم گریه کردم دلم برای تنهایی خودم سوخت بخدا خیلی تنهام خیلی. دیشب از تو پیش ماه گله کردم ولی می دونی چی جوابمو داد گفتش خیلی نازک نارنجی و
بهونه گیر شدی گلرو .همش این چند روزه داری غرغر می زنی  منم که اینو شنیدم دیگه هیچی نگفتم  به نظرتو ماه راست می گفت؟  راستی کی برمیگردی دلم برات خیلی تنگ شده  تورو خدا زود برگرد زود زودددددددددد
                                                                       گلروی غرغرو اما عاشق تو

تمنا

به یاد نگارنده ع ش ق
نمیدونم از کجا شروع کنم آخه میدونی چیه دیگه نوشتن هم برام سخت شده.دیگه کلمه ها هم نمی تونن احساساتمو بگن.کلمه ها هم دیگه مصنوعی شدن برام .حالا دیگه نوشتن هم راضیم نمی کنه.موندم حیرون و سرگردون بین حروف و کاغذ وقلم.حروف ازم میخوان که بهترینشو انتخاب کنم تا بتونن اوج احساسمو بهت بگن .کاغذ میخواد من حروفو روش حک کنم که تجلی عشقمو به نمایش بذاره وهمینطور قلم که میخواد با کمک اون دو تا، حرفای دلمو بهت برسونه اما نمیدونن که دیگه از دستشون کاری بر نمی یاد. ببینم تو می دونی از دست کی این کار بر می یاد ؟می دونی کی میتونه کمکم کنه؟حتما میگی خدا،آخه چیکار کنم که اون هم دیگه صدامو نمی شنوه.به نظرت خواسته من زیاده یا خدا تو برآورده کردنش مونده؟ راستشو بخواهی من هم نمیدونم ،نمیدونم.ای امید من واسه زندگی میخوام با ساده ترین کلمات ازت خواهش کنم که نری از پیشم ،بمونی بخاطر من ،بخاطره گلروی تنهات مگه نمی گفتی واست خیلی عزیزو مهمه.مگه نمی گفتی صداش بهت آرامش میده پس چرا حالا می خوای تنهاش بذاری؟  بخدا من بدون تو هیچ بهونه ای واسه زندگی ندارم.تورو خدا منو تنها نذار مگه نمی گفتی تو مغروری و من این غرورتو دوست دارم اما من که بخاطر تو غرورمو شکوندم و بهت التماس کردم پس چرا بازم می خوای بری و تنهام بذاری.می خوای منو امتحان کنی که ببینی چقدر دوستت دارم اگه اینطوریه بذار بهت بگم من تو رو قد بزرگیه آسمون+همه ستارهاش+فاصله زمین تا آسمون+بزرگیه زمین دوست دارم.
دلم دلم می خواد حرفمو باور کنی اخه اگه تو نخوای باور کنی کی می خواد این کارو بکنه؟ پس تورو خدا بخاطر من هم که شده نرو،بمون....بمون........بمون......... بخاطر خدا از پیشم نرو....نرو.....میدونم کلماتم خیلی ابتدایی و پیش پا افتادهست اما اینو بدون همش حرفای دلمه .حرفایی که داره رو دلم سنگینی میکنه باید حتما بهت می گفتم 
نمیدونی چقدر خوشحالم که تو رو دارم و می خوام اینو بدونی که 

عزیز من خیلی خیلی دوستت دارم،زیاد زیاد،یه عالمه
                                                                                                قاصدک عشق تو

یه سوال

به یاد نگارنده ع ش ق
سلام
کی می تونه ع ق ش رو تعریف کنه و بگه ع ش ق چه رنگیه؟
خوشحال میشم نظراتونو بدونم

روزه سکوت

به یاد نگارنده ع ش ق
این شعرو تو بلاگه عطر بهار نارنج دیدم ازش خوشم اومد میخوام اینو بهت تقدیم کنم . به تویی
که حالا تموم زندگیم شدی ولی داری ترکم می کنی ولی بخدا این انصاف نیست،انصاف نیست........
می روی ومی دانم
هرگز کسی را نخواهم یافت که
چون تو دوستم بدارد
اینگونه عمیق وزلال
کسی نخواهد بود که
روح خسته ام را درآغوش گیرد
نگرانی هایم رانوازش کند
برای دلواپسی هایم ،لالایی بخواند
تا آرام گیرم
دستانم از نگه داشتن تو ناتوانند
آسمان برایم اشک می ریزد
«رعد می غرد در هوای ابری عاطفه»
«من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد»
دیگر هیچ نخواهم گفت
صبر ... صبر ... و صبر....
و روزه سکوت
نمی دانم این روزه را با چه افطار خواهم کرد
ولی بازم با تموم این حرفا بهت میگم:
تو عزیز دلمی
                                          
گلروی تو

i need you

COME TO ME BABY
DON'T KEEP ME WAITING
ANOTHER NIGHT WITHOUT YOU
AND I'll GO CRAZY
THERE IS NO OTHER
NO OTHER LOVE CAN TAKE YOUR PLACE
OR MATCH THE BEAUTY OF YOUR FACE
I'll KEEP ON SINGING TIll THE DAY
THOUGH YOU'RE A THOUSAND MILES AWAY
THE FEELING IS SO STRONG
WHISPERED SO SWEETLY
FEEL MY HEART BEATING
I NEED TO HOLD YOU IN MY ARMS
I WANT YOU NEAR ME
SO I NEED YOU BY MY SIDE MY DEAR ONE

اگه.............

به یاد نگارنده ع ش ق
اگه دست سرنوشت
رقم بختو برامون می نوشت
یا اگه دست غارتگر باد
بهمون فرصت بودن و موندن می داد
دیگه دنیا برامون تنگ نمی شد
دیگه دیوارای خونمون سنگ نمی شد
حالا هم دیر نشده
می تونیم راه یه خونه رو پیدا بکنیم
خونه ای که ع ش ق برامون بیاره
خنده و شادی رو لبامون بذاره
اونجایی که غم فردا واسه این دل تنها نباشه

دلشوره

به یاد نگارنده ع ش ق
تقدیم به مسافری که اصلا دلم نمی خواد بری
وکاشکی میشد همیشه پیشم بمونه
ک ا ش ک ی

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون دیوونه همیشگی
 چه میکنی باسرنوشت
دلم واست تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال منو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن،اینجا هوا پراز غمه
ازغصه هام هر چی بگم بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون
 نمیدونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم
داری میری و من تنها میشم باغصه های زندگی
قسمت تو سفرمیشه و قسمت من آوارگی
نمیدونی چقدر دلم تنگ برای دیدنت
برای مهربونیات،خندیدنات، حرف زدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
یه وقت منو گم نکنی تو دودا وشهر غریب
یه سرزمینه غربته با صد تا نیرنگ و فریب
 یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غمه غریبی عزیزم زردو شکستت نکنه
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون
منم تورو سپردمت دست خدای مهربون
تو از خودت برام بگو،بدون من خوش میگذره
دلت میخواست میومدم یاتنهایی بری بهتره
یادت میاد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میاد خندیدی وگفتی حالا بذار برم
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بیوفاست
بااینکه من خوب میدونم جواب نامه باخداست
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر،همش ماله غریبیه
تو می خوای بری من غریب میشم، چه دنیای عجیبیه
دلم واست شور میزنه این دلو بیخبر نذار
تورو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
 فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکیه خنده هات کنن 
                                           گلروی تنها اما عاشق تو




لحظه ها


توی آسمون عشقم
غیر تو پرنده ای نیست
روی خاموشیه ی لبهام
جز تو اسم دیگه ای نیست

توی قلبِ من عزیزم
هیچ کسی جایی نداره
دل عاشقم به جز تو
هیچ کسی رو دوست نداره

لحظه ها رو با تو بودن، با تو بودن، با تو بودن، با تو بودن...


کاش این با تو بودن هیچ وقت تمومی نداشته باشه هیچ وقت

باور احساس

به یاد نگارنده ع ش ق
کاش می شد بذر محبت رو دردلهامون ماندگار کنیم
کاش این بذر ریشه مضاعف داشت
کاش دلهامون دریایی می شد
کاش اسمون نگاهمون هیچ گاه ابری نمی شد
کاش می شد نور عشق رو به دلهای خسته مون بتابونیم
کاش می شد مهربونی را به سفره نگاهامون مهمون کنیم
کاش می شد سبزی بهار را به خونه دلهامون دعوت کنیم
کاش میشد شوق پرواز رو تو پرهامون گسترش بدیم
کاش میتونستیم دوستیهامون رو به توان عشق برسونیم
کاش می شد عشقهامون رو در بینهایت ضرب می کردیم
کاش می شد نفرت رو مبهم جلوه بدیم
کاش می شد ترانه دوست داشتن را چشم تو چشم هم،
همصدا هر ثانیه زمزمه کنیم
کاش میتونستیم از غمهامون مشتق بگیریم ومساوی صفر قرار بدیم
کاش می شد از کنیه هامون جذر بگیریم
کاش می شد حد هجران رو به سمت صفر میل داد
کاش می شد حد در کنار هم بودن و عاشقونه موندن رو به بینهایت سوق داد
کاش می شد افتابی بودنه دلهامون رو با هم جمع کنیم
کاش می شد ابری بودنه چشمامون رو از هم کم کنیم
کاش می شد از لبخند رو لبامون انتگرال بگیریم
کاش می تونستیم تلخی نگاهامون رو فاکتور بگیریم
کاش وسعت قلبهامون!n ) n فاکتوریل) می بود
کاش دلهای شیدامون به وسعت دریای بیکران مجهولاتمان عاشق می موند
کاش می شد عشق رو در نگاه هم به بینهایت به توان بینهایت برسونیم
کاش می شد به اندازه شمارش اعداد عاشق هم باشیم