به یاد نگارنده ع ش ق

یک بار خواب دیدن ِ تو
به تمام عمر می ارزد ؛ 
پس نگو ،
نگو که رویای دور از دسترس
خوش نیست ، قبول ندارم !
گر چه به ظاهر جسم خسته است
اما دل دریایست ،
تاب و توانش بیش از اینهاست
دوستت دارم
و توان آن هر چه باشد ، باشد
دوست خواهم داشت ؛
بیشتر از دیروز 
باکی ندارم از هیچ کس و هر کس
که تو را دارم ،‌ عزیـــــــــــــز !

به یاد نگارنده ع ش ق

وقتی که نگاهم ،
به نگاهت خیره میشه
دوست دارم زمان بایسته ،
واسه ی همیشه ..
چشمامون ببندیم و
بریم تا ته رویا ،
اونجایی که هیچ وقت 
گلی ،‌ پژمرده نمیشه
هر چی غم داری
از دل ِ نازکت بگیرم
اگه اشک از چشات
جاری بشه ، ‌برات بمیرم !
یاد تو و عشق تو باشه
ورد زبونم ، مهربونم ..
آرزو بی تو ، محاله !
لحظه ها بی تو ، سواله ! 
بی تو مقصد ، خیلی دوره .. 
راه عشقم ، بی عبوره !
من نمی خوام
توی خیالم ،
بگمت عاشقت هستم 
دوست دارم که ،
راستی راستی 
حس کنم تو رو توی دستم
( ر.صادقی )

* دوست ندارم هیچ کس به غیر از تو رو ، توی این کلمات و احساسات زیبا سهیم کنم ، این دنیا و هر چی در اون هست مال من و تو تنهاست پس ازم نخواه گیرایی این عشق بقیه رو به داشتن این عواطف مُحِق کنه ..

به یاد نگارنده ع ش ق 

                                

الان اولین باریه که دلم می خواد به جای این خونه یه جای خلوت تر و دنج تر ،‌ حرفای دلمو می زدم . مدتیه با این کلبه کوچیک پرخاطره غریبگی می کنم . آرامش و امنیت که از بین بره دیگه نمی شه اون راحتی سابق رو دنبال کرد ، حتی اگه تمامی آیتم های قبلی باز هم برگرده و همه چیز مثل روز اولش بشه . نمی دونم تا حالا چند دفعه در زندگی احساس بیهودگی کردی یا تا چند بار بودنت رو بی دلیل ترین کار دونستی ، حتی نمی دونم این احساس های متفاوت و 
نه چندان جالب رو دیدی یا نه اما من مطمئنم یه زمانی بیش از اون حدی که باید این وقایع یا بهتره بگم شرایط بد رو تجربه کردم . امشب برای اولین بار موقع صحبت با تو ،‌ یه بغض خفه کننده داشت گلومو وحشتناک می سوزوند . شاید اگه تو هم در موقعیتی مشابه وضعیت روحی بد من بودی اینقدر با قاطعیت نمی گفتی " دیگه هیچ وقت این کار رو نکن " البته مطمئن باش من نه حالا و نه هیچ وقت دیگه همچین کاری رو تکرار نمی کنم ،‌ ولی ای کاش ..

کفر گفتم ،
همه‌ جا فریاد کشیدم:
خدا نیست !
و خدا ،
از قعر مغاکی داغ
زنی آفرید
آن سان که به تماشای‌اش
حتی کوه
رنگ پریده می‌لرزید.
و خدا گفت :
عاشق ‌اش خواهی بود.
و مردی خسته
در پرتگاه زیر آسمان
دگر باره وحشی فرو مُرد . 

( مایاکوفسکی )

به یاد نگارنده ع ش ق

                      

به گذشته بر می گردم
به سراغ خاطراتم
تازه میشم از دوباره
از تو داغه خاطراتم
به تو می رسم همیشه
در نهایت رسیدن
هر کجا باشی و باشم
به تو بر می گردم از من

نازنین ترین من ، سلام !
حالت چطوره ؟ خوبی ؟ وای اگه بدونی چقدر دلم برات تنگ شده ! تنها خوشحالیم اینه که تو هر روز حرفای دل منو می خونی .. باور کن فقط همیناست که من رو سرپا نگه داشته ..

از لحظه های ملتهبم
همچون نوردبانی خجالتی
و لرزان ،
دو تا یکی بالا می روم
شاید که مرا به تو برساند ..

کاش می شد همین حالا پیش تو باشم یا این روزای دوری و انتظار زود می گذشت و ما بدون هیچ دغدغه ای می تونستیم .. خیلی وقتا با خودم فکر می کنم عشقمون از کجا شروع شد ، چه جوری ادامه پیدا کرد و آخرش قراره چی بشه. به نظر تو عشق پایانی داره یا اصلا بهای عشق چی می تونه باشه ! امروز توی دانشگاه داشتم به خودم می گفتم ما آدما هیچ وقت قدر نعمتهایی رو که خدا بهمون هدیه داده نمی دونیم . تا وقتی با هم هستیم زیر آب زنی ، کلک و دروغ یادمون می مونه ، وقتی که دور می شیم آبغوره گیری و قربون صدقه هامون تمومی نداره. هیچ وقت به این فکر نمی کنیم که زندگی به خاطر کوتاه بودنش خیلی اوقات فرصت خیلی چیزا رو بهمون نمیده . دوست دارم یه روزی برسه که قدر با هم بودنمون رو بدونیم ، از تک تک لحظه هامون تا اونجایی که امکان داره لذت ببریم ، عشقامون یادمون نره . کاش می شد ..

دل من ،
از این همه تکرار
می گیرد ، گاهی .. 
حوصله ی من ،
بخت خویش را
نفرین می کند ، گاهی .. 
وای از آدمی
وای از زمانه
وای از ..
پرنده ای هم نیست
که مرا به تو برساند و
نه حتی قاصدکی
که بگوید
آسمان رنگی دیگر دارد ..
دل ناصبور من ،
دلتنگ تو را
مشق می کند ، گاهی ..
به قول فروغ
همیشه پیش از آنکه
فکرش را بکنی ، تمام می شود .

انتظار واسه بودنمون با هم ، خیلی قشنگه . با اینکه سخته اما حضور تو ، به تمام دنیای من می ارزه .. مراقب خودت باش و به امید دیدار عشق من

به یاد نگارنده ع ش ق

                            

لالا آخرین کوکب ،
لباس رویا بپوش امشب
لالا ای تن تبدار ،
اشکامو از رو گونه هام بردار
لالا سایه ی بیدار ،
نبض مهتابو دست من بسپار

پ.ن : ابری نباش ، بی بی  ِ  آبی !

به یاد نگارنده ع ش ق



۱
۲
۳ 
سه ضربه برای بیداری ،
فقط و فقط سه نشانه برای تَنَبُه ،
تا بدانی
بهای ثانیه هایی که
بیهُده از کنارشان می گذری ،
ارزان نبوده و نیست !
ایمان بیاور به اینکه
آدمی  ِ بسته به موی ،
چون پیچکی سردرگم
هر لحظه ، روی تنه ی وجود و عدم
دیوانه وار می پیچد .
امروزت را زنده نگه دار 
رویای فردا ، را همین دم زنده کن
و به فردا نسپار .. 
نگو عشق ،
خیال باطل قصه پردازن افسانه ایست
از یکی شدن گریزان مباش 
مهربانی را نادیده مگیر
بگذار دنیا و آنچه درونش حیات دارد 
به تو و بودنت لبخند بزنند .. 
انسان باش و بر انسانیت عاشق

* به نظر تو ، بهای خوشبختی چی می تونه باشه ؟!

به یاد نگارنده ع ش ق

 

سهم تو ، تمامی  ِ من
همه ی دار و ندارم
سهم من از تو همین ، بس
که به یاد تو ببارم

به یاد نگارنده ع ش ق

          

.. all my life i been waiting for you 

روزها و شبهای بیشماری را
بی حضور تو ،‌ تنها ،
با اعتماد به حسی که می گفت ؛
خانه دل من هم ، 
یک روز زرد و آفتابی ،
با قدم های غریبه ای که 
شاید دیگر غریبه نباشد ،
سرشار از زیبایی خواهد شد ،
ستارگان ِ سوخته را
تک به تک شماردم تا اینکه ..

.. when you walked into my life

و اما غریبه آشنایم ،
همدم لحظات سخت بی کسی ،
تک ستاره ی پر نور شب های خاموش من ، 
تو آمدی 
هنگامی که بودن من
پس جاده های خزان زده ی غروب
زنگ می باخت ..
تو آمدی 
بی بهانه و بی تمنا ، 
آمدی که من ، در کنار تو ، 
بدانم زندگی یادواره فراموش شدگان نیست ..
هدیه ای از آن سوی آفاق ، 
برای بی ستاره ترین دخترک آسمانی 
به مدد دست هامان پیمان عشق بستیم
و این شد آغاز ما ..

.. You're my everything

قدمهای پر صلابت تو ، 
تمامی تردیدهای گذشته را
از ذهن ملول و خسته ام
پاک کرد
و من دانستم تنها تو ،
برای با من بودن
و با من ماندن
از آسمان به زمین ،
آمده ای ..
با آمدنت شقایق ،
به سرخی گونه های من
که از شرم حضور تو بود ، حسادت کرد 
و پرنده پرواز را از خاطرش شست  
و من ..

.. I got you under my skin

ساده ترین و بی ریا ترین
مجهول زندگی ام
تا همیشه داشتن تو شد
عاشقانه ترین کلماتم  
برای تو سروده شد ..
یادت هست
برگهای خسته را برای ماندنت 
به شاهدت گرفتم 
و من پر شدم از التماس های بارانی
شدم از تو و تو از من 
.. 

.. Only you make me feel good

برای تو در عمق گریه
بی درنگ خندیدم ..
تا مبادا غصه هایم نگاه روشنت  
را غسل نگرانی بدهد
با تو از شادی ها
از عشق و فرداهای مان گفتم 
..

.. I couldn’t live with out you

و اکنون ،
بیش از گذشته ،
به بودنت ،
به حضور و ماندنت
نیازمندم ..
می دانم بی وجود تو ،
بی آنکه روزها را
به امید وصال تو شب کنم
زندگیم محالی بیش نیست ..
این روزها ،
تنها و تنها ،
تویی که غبار عاشقانه هایم
را از دیده ام می زدایی ..
باور کن ، 
حاضرم بارها و بارها بگویم 
من بی تو هزاران بار خواهم مرد .. 

به یاد نگارنده ع ش ق 

                          

مانده بودم ، 
تنهای تنها
تنهاتر از ماه ،
تنهاتر از آه
تنها
چون نفسی گرم
سرخ ، رنگ ِ لبخند
از قلبم بیرون پرید 
در شبی تاریک
چون شید  ِ نایاب پیدایش شد 
من ماهی تنها
او تک ستاره شب ها
کنارم نشست 
سر بر قوس سفید شانه ام نهاد
من از او نور گرفتم ، او ز من آه 

( افسانه نادریان )

سلام ماه قشنگ و مهربون من ..

از ته دل خوشحالم که حالت خوب ِ خوبه . وقتی پیغام قشنگتو دیدم در عرض چند ثانیه همه ی دلتنگیا و غصه هام پرنده ای شد و از دلم پر کشید و رفت . در اون لحظات احساس کردم از بودن و هوای زندگی پرم .. لبریز شدم از تو ، تویی که قلب مهربونت تمامی  ِ هستی منه . ببخش که نمی تونم طولانی بنویسم آخه درسام خیلی سنگین شده ( یه وقت فکر نکنی من تنبل شدما  ! ) می ترسم اگه از همین حالا به فکر خوندنشون نباشم ، به خاطر قولی که به تو دادم ، پیش تو شرمنده بشم .. 

راستی دو تا خبر باحال ! 

۱)  می خوام مهندسی نرم افزار بخونم ( یادت میاد چند ماه پیش ، در این مورد باهات صحبت کردم ؟! )
۲) می خوام اگه کلاس زبان فرانسه با کلاس های درسیم تداخل نداشته باشه برم و یه زبون تازه رو یاد بگیرم ..
البته هر دو خبر بالا از پیشنهادای باباست که برای تغییر روحیه من عنوان شد که با استقبال بی نظیری از طرف من روبرو شد ( اگه وقت کردم کمی خودمو تحویل بگیرم : دی ! ) و اما از این حرفا که بگذریم ، روحیه من با بهبود تو ، بی نهایت خوب شده . امیدوارم به حق همین لحظات زیبا و پر از عشق ، هر روز سالم تر ، شادتر و سر حال تر از روز قبل باشی که این منتهی همه ی آروزهای بزرگ و کوچیک منه . عزیز دلم ، عشق قشنگم ، قلب سرد و عاشق من در هر کجای این زمین گرد و تپل هم که باشه ، همیشه انتظار ورود گرم تو رو می کشه ، به حضورت قسم !

از فصل تا پاییز
از پرنده تا پرواز
از شبنم تا باران
از فاصله تا فراغ 
از عشق تا وصال 
از رویا تا حقیقت
از خاطره تا آرزو
از من تا تو
و از تو تا تو
عاشقانه و بی ریا ،
تا آخرین نفس ،
تا پای جان ،
بی مکث و درنگ ،
عاشقت خواهم ماند .. 

شب بخیر تنها بهونه ی زیبای من .. 

به یاد نگارنده ع ش ق

آسیاب ، اگر به نوبت
بگو پس نوبت ما کو !
سهم ما ، قسمت ما کو ! 
حرمت ِ خلوت ما کو !

                                       

پ.ن : لحظه هایی در زندگیم هست که نیاز به بودنت در کنارم ، با تمام وجود حس می کنم . این روزا عجیب دلتنگ هستم . سعی می کنم نوشته هام جوری باشه که ناراحت و غمگینت نکنه . دلتنگیام بهتره ، توی دلم زندونی بمونه تا باعث نشه تو هم غصه بخوری ..