به یاد نگارنده ع ش ق
قبول کن ،
ببین ،
این تمام ِ من است ؛
همه وجود ِ من ،
که تنها نگارنده زیبایی عشق توست ..
* کاش شبایی که ابر چشمام ، دشت سجاده بی کسیم رو سیراب می کرد ، نور روشن نگاه تو رنگین کمون بعد از بارونش می شد .. کاش روزایی که دلم می رفت سر همون کوهی که به اندازه تو ، قوی و بزرگ نیست ، خورشید وجود تو از پشتت طلوع می کرد .. کاش همون لحظه ای که خدای مهربونمون به عشق پاکمون لبخند رضایت می زد ، سلامتی تو رو هم با دستای عاشقش به آینده مون هدیه می داد ..
* دری که او از رحمت بی روی مردم بگشاید ،هیچ کس نتوانست بست و اوست خدای بی همتای با حکمت و اقتدار ( سوره ی فاطر )
* مطمئن باش که من همیشه ی همیشه ، تا وقتی که زنده باشم و بتونم نفس بکشم ، با تمام وجود می پرستمت ، عزیز دل من .
به یاد نگارنده ع ش ق
نفس نفس بودن ِ من از تو
شکفتن و گفتن ِ من از تو
مرورم کن خط به خط از نو
بیا و شعر محال ِ من ، شو
دیشب وقتی با تو صحبت می کردم فهمیدم با اون همه ادعایی که هر روزه برای بزرگ شدن و بزرگ بودن می کنم هنوز یاد نگرفتم عجول نباشم و کسی رو بی دلیل متهم نکنم . آدمها باید ببخشن تا بخشیده بشن . این جمله رو هزاران هزار بار بابا بهم گفته و من سعی کردم اینجوری باشم اما انگار گاهی اوقات یادم میره از بقیه فرصت دفاع از خودشون رو نگیرم . شب وقت خواب به خودم و رفتارهام دقیق فکر کردم ( همون چیزی که تو خواسته بودی ! ) و دیدم این چند مدت بی اونکه بخوام از همه آدمای اطرافم فاصه گرفتم و هیچکسی رو به حریم تنهاییم راه ندادم . انگار فقط می خواستم تو باشی و وقتی تو نبودی وجود بقیه رو هم ندیده می گرفتم . امروز که مامان جون زنگ زده بود ، می گفت فکر کنم ۳ ماهی هست که نیومدی خونه ی ما ( از اول مهر ماه فکر کنم !! ) . منی که زندگیم با حضور خانواده مادری به ثمر نشست ، حالا اینجوری نسبت به همه چیز سرد و بی تفاوت شدم . فقط کارم شده دانشگاه ، خونه ، کامپیوتر و گاه گاهی هم
تفریحی دوستانه با فاطمه . دیگه نه از ورق زدن برگه های دفتر نقاشی ریحانه لذت می برم ، نه از شب موندن بین دو تا تخت به هم چسبیده ی خونه خاله اینا . خیلی وقته همشونو رها کردم و سراغی ازشون نمی گیرم . کم حوصله شدم و گوشه گیر . احساس می کنم همون رگ خونسردی من ، که همیشه مامانو شاکی می کرد داره به بی تفاوتی از همه چیز تعبیر میشه .
وقتی کسی رو می بینم که می خنده ، با خودم میگم خندش واقعیه یا نه ! چند شبیه خودمو با خوندن معانی فارسی قرآن آروم می کنم و جالب اینه که هر دفعه می خوام از خدا جواب بگیرم " سوره طه " تنها جوابیه که خدا به من و بی قراریام میده ..
** موسی به خدا عرضه داشت پروردگارا به من شرح صدر عطا فرما و کار مرا آسان گردان و عقده زبانم بگشا تا مردم سخنم را بپذیرند . خدا فرمود " ای موسی مترس که تو بر آنها البته همیشه غلبه و برتری خواهی داشت و خدا به علم ازلی بر آینده و گذشته ، و خلق را هیچ به او احاطه و آگاهی نیست " بزرگان عالم همه در پیشگاه عزت آن خدای حی توانا ذلیل و خاضعند . پس بلند مرتبه است و بزرگوار خدایی که به حق و راستی پادشاه ملک وجود است و تو ای رسول دائم بگو پروردگارا بر علم من بیفزا . پس ای رسول بر آنچه امت جاهل می گویند صبر و تحمل پیشه گیر .
خدا همش بهم میگه صبور باشم و پر از شرح صدر . فکر کنم حکمتی داره که هر جایی میرم همین کلام رو می شنوم . وقتی اباالفضل رفتم که برای سلامتی تو دعا کنم یه خانومه بهم کن صبر کن که شفای اونی که می خواهی بهت داده میشه و حالا خدا هم میگه صبر و توکل . می خوام از این بعد اینجوری باشم . درسته که هنوز بلد نشدم اما سعی خودمو می کنم تا تحملم زیاد شه . مثل بابا ، مثل تو ، مثل بابایی و مامان جون و خیلیای دیگه ایی که به رغم مشکلات زیاد لبخند میزنن و توکلشون روز به روز بیشتر میشه . باید تلاش خودمو بکنم . باید یاد بگیرم که بغض کردن و گوشه گیری کاری از پیش نمی بره . باید یاد بگیرم به جنگ مشکلات برم تا برزگ شم . تو هم کمکم می کنی تا بزرگ شم ، نه ! " شاید در این راه اگر با هم بمانیم وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم " ازت ممنونم که بهم فرصت رشد کردن میدی و به خاطر تمام حرف هایی که برام میزنی تا آروم شم و آرامش داشته باشم . من با تو به معنای واقعی خوشبختم . مگه خوشبختی جز رسیدن به آرامشه ! مگه خوشبختی غیر از عشق بی تمناست ! مگه خوشبختی این نیست که با کسایی زندگی کنی که باعث رشد تو بشن ! مگه معنای واقعی خوشبختی تلاش برای خوب شدن و خوب موندن نیست ! اگه ایناست پس من با داشتن تو دیگه از زندگی چیزی نمی خوام جز آرامش و خوشبختی تو .
تو اون کوه بلندی که سر تا پا غروره
کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام
تو می دونی چی میگم
تو گوش می دی به حرفام
تو مثل قله های مه گرفته
منم اون ابر دلتنگ زمستون
دلم می خواد بذارم سر روی شونه ات
ببارم نم نم دلگیر بارون
به چشم من ، تو اون کوهی ،
پر غروری ، بی نیازی ، با شکوهی
طعم بارون توی دریا ، رنگ کوهی
تو همون اوج غریب قله هایی
توی دلت فریاده اما بی صدایی
به یاد نگارنده ع ش ق
پیر مشرق ، عزیز مهربونم
بین ما هفت کوه و دریا
فاصله افتاده اما
به تو نزدیکترم امروز
قلب من می تپه با قلب تو اینجا .
زشت و زیبا ، تلخ و شیرین
گرم و سرخوش ، سرد و غمگین
تو به هر حال و هوایی که باشی
عاشقم تا همیشه ، عاشق تو .
بسته با تو نفس من ،
اگه باشم یا نباشم لایق تو .
* ببخش که با حرفهای بچه گونه ام همیشه باعث آزارت میشم . ببخش که هنوز یاد نگرفتم صبور باشم و غصه های تو رو زیاد نکنم . تو حق داری منو دعوا کنی چون من این روزا خیلی بد اخلاق و کم حوصله شدم . بخدا اگه تو غصه بخوری من دوست دارم زمین و زمانو بهم بریزم اما نمی دونم گاهی اوقات چرا مثل بچه کوچولوها لجوج و سرکش میشم . با اینکه می دونم تو هیچ وقت به من کم محلی نمی کنی اما لجباز میشم و تورو می رنجونم . عزیز دل من ، منو به خاطر انجام رفتارایی که درست نیست ببخش . قول میدم دیگه اینجوری نرنجونمت . قول میدم دیگه بدون توضیح یک طرفه قضاوت نکنم . قول میدم دختر خوبی شم . به خدا دیگه اینجوری نمی کنم من . منو ببخش ، باشه ؟!
یک گل سرخ ،
به سرخی شرمی که
روی گونه های شرمگینم چمپاته زده
تقدیم به تویی که بزرگترین دل ، دارایی توست .
به یاد نگارنده ع ش ق
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آینه سیما نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشکی که من می خواستم پیدا نبود
بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من ، تنها نبود ..
* عکس از وبلاگ " عشق کمرنگ "
** خدایا ! هیچ وقت تنهام نذار . حکمت کارهات رو نمی دونم اما باز هم صبر و تحمل می کنم .
می دونم اینا همه یه امتحانه برای اینکه بنده های کوچیک و ناسپاست رو آزمایش کنی . من از بابام یاد گرفتم صبور باشم و هر کس باهام نامهربونی کرد ، من با توکل بهش مهربونی کنم .
خداوندا ! تو رو به خاطر همه ی داشته هایی که به پاس بخشندگیت بهم عطا کردی شکر می کنم و مطمئنم یه روزی از روزای خودت ، جواب این همه صبرم رو ازت هدیه می گیرم ..
*** هر شب میایی اما بدون اینکه کلامی با من صحبت کنی میری . دلیل کارت رو .. دوست دارم سکوتمو به حساب سادگی و علاقه ی من به خودت بگذاری و فکر نکنی من .. اما ایرادی نداره عزیز دل ، باز هم مثل همیشه من صبر پیشه می کنم و سکوت تا روزی که ..
لایی لایی من به جای تو شکستم
تو نبودی ، من به سوگ من نشستم
از ستاره تا ستاره گریه کردم
از همیشه تا دوباره کردم
لالا آخرین کوکب ،
لباس رویا بپوش امشب
لالا ای تن تبدار ،
اشکامو از رو گونه هام بردار
..
..