
اشتباه از ما بود که
خواب سرچشمه را ،
در خیال پیاله می دیدیم !
دست هامان خالی
دل هامان پُر
گفتگوهامان مثلاً یعنی
ما !
کاش می دانستیم هیچ پروانه ای
پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد .
حالا مهم نیست که
تشنه به رویای آب می میریم !
از خانه که می آیی
یک دستمال سفید ، پاکتی سیگار ،
گزیده ی شعر فروغ و تحملی طولانی بیاور ،
احتمال گریستن ما بسیار است .
سلام
من تازه بلاگ شما رو دیدم.خیلی از اون خوشم اومد.
یار چشم توست ای مرد شکار
از خس و خاشاک او را پاک دار
سلام هیوا جونم.خیلی دلم وتست تنگیده بود.کجایی خانومی؟سراغت رو از داداش امیر گرفتم.دنبال آهنگه وبلاگت میگردم اما نیست.خوشحالم که میبینم هنوز عاشقی و عاشقونه مینویسی.
تنهاتر از همیشه ندا