و زندگی پشت شیشه ، و زندگی پرازآمدن و رفتن ، حالا هم احساسی که لابه لای خطوط راهش را گم کرده . که بدون واسطه آن هم در جاده خاکی ، تخته گاز بروی تا آن بالا بالاها ، دخل خاک و آسمان را خدا می داند ،اما انگار راهش همین است . و بغض را به جای ماهی سر سفره ی عید در تنگ بلور هق هق کردن ، تا شاید هر آنچه که خیر است ارزانی شود، حالا به هر قیمتی ، می روی تا آن بالا بالاها ، شاید تنها ، شاید تنها .
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
برای خانمی ِ عزیز ....
و زندگی پشت شیشه ،
و زندگی پرازآمدن و رفتن ،
حالا هم احساسی که لابه لای خطوط راهش را گم کرده .
که بدون واسطه آن هم در جاده خاکی ، تخته گاز بروی تا آن بالا بالاها ،
دخل خاک و آسمان را خدا می داند ،اما انگار راهش همین است .
و بغض را به جای ماهی سر سفره ی عید در تنگ بلور هق هق کردن ،
تا شاید هر آنچه که خیر است ارزانی شود،
حالا به هر قیمتی ،
می روی تا آن بالا بالاها ، شاید تنها ، شاید تنها .