دست هام ،
کوچک نبودند
برای ماندنت با من
، نازنین (!) ،
ــ هیچ وقت ــ
که ماندنت ،
بزرگ نبود برای دست هام
، نازنین (!) ،
ــ هیچ وقت ــ
.
* آه .. بانوم ! این چنین خیره نگام نکن . خنده هات را کم آورده ام برای چشم هام ، من . گفته بودم همه چیزت زیباست وُ ــ من ــ دلم ضعف می کند برای سخاوت اشک هات ، همیشه . حالا هم بده به من تمامی اخم هات را ، با جان و دل که پنهان کنم لای طاق گره خورده ی ابروم ، در عوض ــ تو ــ اجازه بده لحظه ای به بودنت خوش باشد دلم ، ساده !
* " هنا خانوم .. " ، " حالی اگه هست .. " چقدر این روزها ، همین موسیقی جات ها ورد زبانم شده است .. چقدر !
شاید اولین کامنت یه غریبه باشه چندان حس خوبی نباشه!! در هر صورت باید ببخشید!! با یه متن دو سه سال ژیشت وارد وبلاگت شدم!!دلم گرفت! گفتم نکنه دیگه نمینویسه! که دیدم نه!! شمعی از امید در دل ما رو شن شد!!زنده باشی... یا حق!!
چرا آدم هیچ طور نمی تونه یه عشق کهنه رو فراموش کنه؟ چرا با این که به دلیلی ازش متنفرم می شی باز تا یه خورده دلت می گیره صداش میکنی؟ چرا دنیای واقعی اینقدر بی رحمه؟ چرا آدما با اونی که نشون می دن اینقدر فرق دارن؟ چرا؟...
چرا آدم هیچ طور نمی تونه یه عشق کهنه رو فراموش کنه؟ چرا با این که به دلیلی ازش متنفرم می شی باز تا یه خورده دلت می گیره صداش میکنی؟ چرا دنیای واقعی اینقدر بی رحمه؟ چرا آدما با اونی که نشون می دن اینقدر فرق دارن؟ چرا؟...
نه دستات نه چشمات و همین طور صدات نه هیچ کدوم رو فراموش نمی کنم
حالا می تونم قشنگیه اینجا رو حس کنم حالا که می دونم دیگه مایی در کار نیست و برام دیگه فرق نمی کنه اینا رو تایید کنی یا نه فقط می خواستم بگم همین و مطمئنم تو هم می خونی
شاد مان باشی
سلام بانو
چه بی ریا بود زندگی
چه عاشقانه بود دل
حتی صدا
آره راست می گی
..
بازم دلم گرفت
بانو
و بازهم دیوانگی ..راستی اینجا رنگی دگر گرفته است ..اما چه زیبا ساز همان ساز است ...نه ؟
در اندیشه بودم
در افکار رنگی
و پر بودم از واهمه در دورنگی
و زنگی که در رنگی رنگ
درون عدم
در فراپرده عشق
به نیستی پیوست
و گنگ بودم برای وجود وجودم
که از بهر آشنایان همرنگ
درون تباهی ...
به هستی رسیدم
(عباس)
در اندیشه بودم
در افکار رنگی
و پر بودم از واهمه در دورنگی
و زنگی که در رنگی رنگ
درون عدم
در فراپرده عشق
به نیستی پیوست
و گنگ بودم برای وجود وجودم
که از بهر آشنایان همرنگ
درون تباهی ...
به هستی رسیدم
سلام ... هدا بانو ....
هیچ وقت نمی خواهم دلتنگیهایت به یاس تبدیل شود ...
هیچ وقت نمی خواهم راهت به سوی دلتنگی ابدی ختم شود ...
هدا بانو ... بخند مهربان و لبخندت را به همه دنیا نشان بده ...
( بنام تو ای آرام جان )
فاطمه یعنی زمین ، یعنی زمان
فاطمه یـعـنـی حـدیـث قدسیان
ای لاله ی رخ سوخته در هوای یار ، ای کبوتر بلند پروازعشق
چه زیبا صدف وجود ملکوتی ات گوهر گرانبهای محبت عترت و ولایت را در بر گرفت
تو بر دوش کدامین ابر بهاری نماز عشق خواندی که هنوز یاد فراق تو همچون صاعقه ای می غُرد و وجود عاشقان سوته دل را به اتش می کشد و فریاد غربت ان چون سِیلی شفق رنگ از نرگس چشمان فرو میریزد و تپش قلب های خسته را بی قرار تر می کند
ای مَهوَشِ عاشق کش ، مگر هر شب صدایم را از بیستون دل نمی شنوی ؟
فرا رسیدن ایام فاطمیه ، ایام شهادت بی بی دو عالم ، حوریه ی اِنسیه ، یگانه بهانه ی خلقت ، کوثر ناب الهی ، حضرت صدیقه ی کبری ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بر جمیع عاشقان و دلسوختگان آل الله تسلیت باد
الـتـمـاس دعــا جـمـیـعـاً
یـــا عـــلـی مـــدد
سلام گلم .چه خوب می نویسی حرف دلتو و من عاشق دل ضعفه های عاشقانه تم .باغت آباد دخترک دوست داشتنهای ساده اما بزرگ