به یاد نگارنده ع ش ق عجب سیاه لحظگانیست ، رفیق !
نه بی خبری و نه با خبر .. نه هُشیاری و نه آگه
وای زمانه .. زمانه .. زمانه ..
عجب بی رحم شده ای ..
وای روزگار .. روزگار .. روزگار ..
بخند ، بیشتر و بیشتر ..
بر تمام نامهربانی دیرینه ات ،
ای هزار رنگ ِ مکاره ء پست ..
* زین گونه ام که در غم غربت ، شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران ، غریب نیست
جانم بگیر و صبحت جانانه ام ببخش یارا !
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
" گمگشته دیار محبت کجا رفت ؟! "
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طیب نیست ..
اووووووووووووووووول...:)....برم پایینی رو بخونم :دی
سلام.چقدر غم انگیز
سلام ! چگونه ای؟ حال و احوالت خوب هست یا نه؟ برات بهترین آرزوها رو دارم.
دخترکم خدا نکنه لحظه هات سیاه باشه.نگو نازنینم.من برات دعا میکنم.دعا میکنم دلتنگیات تموم بشن.
مهلت
او می خواست کارهای خوبی بکند
اما با خودش میگفت:ان شاالله فردا
و دیگر فردا را ندید
بیچاره مهلتش را نمیدانست
اندکی صبر .... سحر نزدیک است ......
سلام عزیز .......... روزگار غریبی است.........روزگار پستی شده و نامرد ..........ولی مردمونش از خودش بد ترن .............زیاد غصه نخور یه روزی بالاخره تموم میشه ............. موفق و شاد باشی