در زیر آوار فرو ریخته روزگار
دخترکی در جستجوی پنجره کاغذی نور بود
در دل سیاهی براق شب
در جستجوی مهربانی خورشید بود
دوست داشت در این هیاهوی غریب بی پروا
سقف مهربانی سایه سار خانه کوچک همدلیهایش بود
به یاد آورد روزی در غروب پاییزی عاطفه
غنچه لبخند، مهمان باغچه خسته لبانش بود
با خود اندیشید ... ای کاش شام مهتاب آروزهایش
مملوء از تلالو درخشان فیروزه رویاهایش بود
salam
in akse kheyli ghashange
neveshdatam kheyli ziba bood
Exactly nice blog:)...................kamira
سلام.
چه متن زیبایی...چه عکس باز هم زیبایی
چه شعر زیبایی از استاد بهمنی انتخاب کرده بودی.
موفق باشی به ما هم سر بزن و خوشحالمون من...
موفق باشی بای بای