به یاد نگارنده ع ش ق
یه سلام به تلخی اون لبخند آخر که اشکامو توی خودش گم کرد
یه سلام آتشین مثل همون آتیشی که توی قلبم روشنه
یه سلام خشک و خالی مثل لبای خودم
ویه سلام به .....................................
نمیدونم چی بگم فقط میدونم دلم فقط تو رو میخواد
آخه خدا تو که اشکای منو دیدی، تو که التماسامو شنیدی بازم میخوای ازم جداش
کنی؟؟؟؟ من که به همه چیزش راضی بود به سختیاش، به انتظاراش پس چرا......
.......؟؟؟؟
میگن پشت سر مسافر گریه شگون نداره.... پس من چیکار کنم لبخند بزنم از لبخندایی که تلخیش آدمو یاد....میندازه؟؟؟ بخندم ( ها ها ها ها) اون خنده هایی
که از گریه بدتره؟؟؟؟
خدایا بگو من چکار کنم؟؟؟ قول میدی بهم صبر بدی؟؟ قول میدی همیشه مراقبش
باشی؟؟؟قول میدی نذاری غربت دل مهربونشو برنجونه؟؟؟ قول میدی...........؟؟؟؟
کاش..................................
گلرو جونم سلام...باز که ناراحتی؟؟...صبر کن...بالاخره تموم میشه...
سلام به به اینجا خیلی قشنگ تر شده . مبارکه ... دوست عزیزم به قول سهراب : از چه دل تنگ شدی ؟؟؟ دل خوشی ها کم نیست ... شاد باشی
سلام.من که کم کم دارم فراموش هر چند که نپرسیدی که من کجا بودم...من این نوشترو خوندم ولی این دفعه دیگه گیجم...هنوز نمی دونم چی شد؟چی نشد؟...ولی بازم بهت میگم که ادما ضامن خوشبختی هم دیگه نیستن...تا بعد...بدرود
سلام ...
احساس قشنگی داری...
من نمی تونم خیلی فارسی تایپ کنم ...برام میل بزن دوست دارم باهات صحبت کنم...
سلام...
آن سفر کرده که صذ قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به ســــــــلامت دارش
مگه نه؟
قالب جدیدت خیلی قشنگ تر شده...
اکثر نوشته هات رو خوندم تو چقدر مهربونی.سفر کرده ات رو هم بسپار به دست خدا و براش دعا کن
سلام
به یاد نگارنده ی عشق
خیلی وقته این جمله رو به کار نبردی
منو برد به روزای قبل
یه حس گنگ
نمی دونم کی
اما می دونم با تو بود
سلامت روشنه
مثل آفتاب
اما نه خالی مثل هیچی
زلال مثل آب
گرم مثل گرمی قلب خودت
دلم می خواد آوات همیشه هیوا باشه
هدی عزیزم
اینو از ته دلم میگم